یادداشت هانیه
1404/5/5
نمیدانم اشکی که میریزم، و هنوز روی صورتم خشک نشده، برای حمید صدر است یا غزاله یا خودم. فکر کنم بیشتر برای خودم، کمتر برای غزاله، از آن هم کمتر برای حمید صدر. زندگی را به تمامی زیستن آرزویی دور است که دو سال و سه ماه و ۲۳ روز دنبالش دویدم، هنوز هم هروله میکنم؛ من کجا، زندگی کجا. این همه حیات که هنوز هست و جاری، آن امتلاء از جهان و تجربههاش و دوست داشتنها و آدمها، آنقدر عاشقانه پرستیدن این فرصت یگانه، اشک ریختن ندارد. بد به حال من، بد به حال ما.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.