یادداشت احمد رضائیان

        طبق معمول و مطابق انتظار از جناب داستایفسکی، داستانی لایه لایه و پرکشش با شخصیت پردازی‌هایی کامل و جامع و در نهایت بیان این عقیده که زندگی آدمی همیشه هم بر وفق مرادش نمی‌چرخد.
البته به نسبت سایر آثار بزرگ این نویسنده به نظر من چندان جلب توجه نمی‌کند مگر اینکه بخشی از رنج و خواری نقل شده در کتاب، برای کسی در زندگی‌اش رخ داده باشد...
.
ترجمه با اینکه از نسخه نگلیسی صورت گرفته اما بسیار روان و به زبان اصیل نویسنده نزدیک می‌آید؛ تنها مشکلش «ویرگول»‌های سرشاری است که نمیدانم از کجا نشأت گرفته، از نویسنده، از مترجم یا از حروفچین؟! مثلاً در صفحه ۸۸ کتاب نقل شده است: «در چنین مواقعی، و خاصه وقتی برمی‌گشت، همیشه خیلی بدخلق و خشن، و حتی خرده‌گیر، می‌شد، هم با من و هم با آنا آندری‌یونا، تو گویی...»!!
این حجم ویرگول از کجا آمده خدا می‌داند؟!
.
در آخر اینکه شخصیت‌های این کتاب صفر و صدی‌اند، سیاه و سفید، به ندرت می‌توان آدمی نرمال و بینابینی پیدا کرد؛ آدم‌های این کتاب یا «فقیر هستند و شریف» یا «ثروتمند هستند و کثیف»!
و این مسئله سیر داستان را برای مخاطب تا حدودی لو می‌دهد.
.
      
9

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.