یادداشت محمدامین اکبری

                هوالحق
.
سه شعر از کتاب از شرابه‌های روسری مادرم
دکتر سیدحسن حسینی 

《میلاد آسمانی خاک》
.
دختر عطرهای آسمانی
در شامه خاک
غریبانه می گشت
.
و گلوی نوباوه اش
به فریادهای مقدس
اصالت می داد
.
دختر عطرهای آسمانی
در کنار رسالتی مردانه
می شکفت
.
و گدارهای کبود
به جای سبز قدم هایش
رشک می بردند
دست آسمان
زیر سرش بود
.
و پای زمین
زانو زده برابر شکیبایی اش
.
باران گرفت
و دختر عطرهای آسمانی
مادر تبار بی انتهای من شد
■■■
《استراحت》
.
سر بر زانوی مادرم می نهم
و هزار ستاره را
می شمارم
و هزار زخم را
می بوسم .
سجده در کبودی های طولانی
به بیکرانم می بخشد
سلام میکنم
به دامن ستاره بارانت
و پاسخم
ریشه در راه شیری می دواند
در چه مسیرکوتاهی
بلند می شوم به نماز
و تسبیح نفسم پاره می شود
روی سجاده ای که به بی نهایت می انجامد
سر بر زانوی مادرم می نهم
و شکوه می کنم
ار بدرود جبین جاودانه ی مشرق
دستی به پیشانی ام می بخشد
و من بر هرمی که
از گلوگاه دروازه قناری
زخم کاری ام می زند
■■■
《مادرم از ازل》
.
مادرم از روز ازل
باردار اناالحق بود
و زایمان شگفت تاریخ
بستگی به بازوی نیلی او داشت
.
مادرم
پنجره می پرورد
و دیوارها را
به خاک تکیه می داد
افزون بر تمام ترانه ها
زیر لب
به تعلیم فرشته ها
نغمه می خواند
.
و ملکوت عرش
فرش ساده ای بود
زیر گام های حضور بی بدیلش!
زبان آور بامداد ازل
.
مادرم باردار انالحق بود
و دامنی پر از ستاره و
جاودانگی داشت...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.