یادداشت dream.m
1404/4/22
یاد خودم و خواهرم و دخترخاله هام افتادم که وقتی باهم بودیم همه چیزو قاطی پاتی میکردیم تا مثلا طعم و عطر جدید اختراع کنیم و جوری آشپزخونه و انباری رو بهم میریختیم که بعدش هیچی سرجاش نبود. مامانای ما که خیلی عصبانی میشدن و اصلا به این کار نمیخندیدن، امیدوارم مامان پسر کوچولوی قصه هم وقتی بیدار شد مرتکب قتل نشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.