یادداشت مسیح ریحانی

        با «طنجه» به واسطه‌ی آثار طاهر بن جلون آشنا شده بودم و این کتاب را به خاطر اسم همین شهر تهیه کردم.

قصه حول محور دو دوست و همکار قدیمی به نام‌های «ماریس هرن» و «چارلی ردموند» پیش می‌رود که اکنون در حال گذراندن میان‌سالی هستند؛ این دو در بندر آلخسیراس اسپانیا دنبال پیدا کردن رد و نشانی از دختر ماریس، یعنی «دیلی هرن» هستند که چند سالی است گم شده است.

فصل‌های کتاب یک در میان، زمان حال (سال ۲۰۱۸ در بندر آلخسیراس) و گذشته (از ۱۹۹۴ تا ۲۰۱۵) را روایت می‌کند و به سبب این فلش‌بک‌ها، گره‌های قصه برای خواننده یک به یک گشوده می‌شود و ایشان با فراز و نشیب‌های روابط و زندگی خصوصی و کاری این دو دوست آشنا می‌شوند.

کتاب از ترجمه‌ای روان با توضیحات بسیار برخوردار است و به زعم بنده در دسته‌ی کتاب‌های خوش‌خوان قرار دارد.

پی‌نوشت:
برای «سینتیا» بسیار ناراحت شدم و توصیه‌ای که به دخترش «دیلی» کرد را هم کاملا درک می‌کنم...
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.