یادداشت Viyana Nory

Viyana Nory

Viyana Nory

7 روز پیش

        او گامبی نهایی را اجرا کرد و همه چیز به پایان رسید و این 
بود پایان یک ریسک پرمخاطره .میلیاردرء مرده می‌دانست 
همیشه می‌دانست و سعی کرد که او را از پسران دور کند 
اما پیرمرد  آنان را جوری تربیت کرده بود که به دنبال سرنخ 
می‌رفتند چه حالشان خوب باشد چه نه .در نهایت پیر مرد 
برای هر کدام چیزی به ارث گذاشت ، برای جیمسون وارث را 
برای زندر پدرش را ،برای نش لیبی را و برای گریسون مرد بودن 
و دردکشیدن را .آه گریسون عزیزم چه بسیار در زندگیمان گریسون 
بودیم ،شاید پدربزرگ های میلیاردر نداشته باشیم اما شاید آن که 
دوستش داریم می‌میرد ،زمانی می‌رسد  که تضاهر به بی احساسی 
میکنیم درحالی که از درون درحال فروپاشی هستیم درحالی که درد 
سرتا پایمان را فرا گرفته اما کت و شلوار های اتو کشیده مان را میپوشیم
و بر سر قرار های کاری می‌رویم، شاید عاشق کسی بودیم که فقط برای 
او نقشه ای بیش نبودیم و شاید دوباره سعی بر عاشقی میکردیم 
اما معشوق ما عاشق کس دیگر بود و درنهایت ما گریسون هایی 
بودیم که فقط زنده بودیم .اما گذشته از تمام درد ها،خشم ها،
دوست داشتن ها و حتی نفرت و انتقام من به عنوان خواننده 
این مجموعه از طرح معما هایی که  در پایان ساده بنظر میرسدند 
اما هرکدام خود معمایی دشوار بود  از خانم بارنز 
مچکرم و سپاسگزارم که ما را نیز همراه کردید در روایت یک 
ساله از زندگی خانواده هاثورن .
      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.