یادداشت مهرناز بهروش

        باید بگم برای یه کتاب معمایی و جنایی زیادی طولانی بود و یک جاهایی کمی اضافی بود. داستان از دیدگاه چند شخصیت و دو زمان روایت میشه، ۱۱ سال قبل و زمان حال.
ماجرا مربوط به گم شدن یه زن و دخترش میشه. داستان از جایی شروع میشه که دختری توی زیرزمین زندانی‌ایه و ظاهرا پس از سال‌ها موفق میشه از اونجا فرار کنه. اون خودش رو دلیلا معرفی می‌کنه، یعنی همون دختر گمشده که همه ۱۱ ساله دنبالش میگردن. اما هیچ خاطره‌ای نداره و نمیدونه چه اتفاقی دقیقا برای خودش و مادرش افتاده.
طولانی بودن داستان باعث می‌شد با شخصیت‌ها بهتر و راحت‌تر ارتباط برقرار کنی. حس تعلیق داستان خیلی خیلی بالاست و امکان حدس زدن آخر تقریبا غیرممکنه.
من از این داستان فهمیدم که توی زندگی نباید همیشه زیادی ساده و صادق باشی‌.
فهمیدم که باید همیشه نسبت به همسرت ساپورتیو باشی تا مجبور نباشه برای استقلالش بهت دروغ بگه چون بی‌اطلاعی جاش از وضعیت همسرش مریدت بود که  گم شدن زن و دخترش رو به شدت پیچیده کرد.
مهم‌تر از همه این داستان بهم یاد داد که به نزدیک‌ترین آدم زندگیمم نباید اعتماد کنم و اگر هر اتفاقی میفته در لحظه به ترسم غلبه کنم و کار درست رو انجام بدم.
اگر داستان با حال‌وهوای تعلیق و معمایی دوست دارید، حتما بخونیدش.
      
15

6

(0/1000)

نظرات

یادداشت زیبا ... آفرین 👏👏👏👏👏💚📗🍏🌿

0