یادداشت سیده زهرا ارجائی
1403/7/4
بخشی از داستان را از متن کتاب و همین ترجمه خواندم و بخشی را هم از نوار، با ترجمهی سهیل سمی نشر ققنوس شنیدم. ترجمهی نشر ققنوس، روانتر بود و برای شنیدن خوب؛ و برعکس نشر چشمه، ترجمهی ادبیتری داشت. من هر دو را دوست داشتم. جاهایی از داستان که حوصلهام سر میرفت و دوست داشتم داستان سریعتر پیش برود، بخشی را صوتی میشنیدم و دوباره بخشی دیگر را میخواندم ... داستان، ماجرای پیرزن و پیرمردی است که تمام خاطراتشان را از یاد بردهاند. مادهی اژدهایی در سرزمین آنها ساکن شده، که بخار نفسش، حافظهی آدمها را تحت تاثیر میگذارد. این زن و مرد عاشق، تصمیم میگیرند به دنبال پسرشان بروند، پسری که گمان میکنند در روستایی دورتر زندگی میکند؛ اما در مسیر با حوادثی مواجه میشوند و در پی این حوادث، عشقشان به یکدیگر را میآزمایند ...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.