یادداشت سامان

سامان

سامان

6 روز پیش

        ریویو، احتمالا آغشته به اسپویل

قدرت حلالی سیستم ناکارآمد خیلی بیشتر از اینه که یک فرد بتونه تغییراتی در اون انجام بده.این چیزی بود که من از مدیر مدرسه جلال متوجه شدم.یعنی فکر می‌کنم میخواست اینو بگه. شخصی که از معلمی خسته شده بود، تصمیم گرفت مدیر باشه و بالاخره با رابطه بازی مدیر شد.اون از ابتدا با چالش هایی مواجه شد که سعی کرد اونها رو حل کنه ولی در نهایت از پس مدیریت بر نیومد و اصطلاحا کم آورد. مدیر مدرسه ما دچار یک خشم درونی است.چرا؟ چیزی گفته نمیشه و علتش شاید این بوده که جلال بخشی از شخصیت غر غرو و خشمگین خودش رو در مدیر گذاشته. هیچ چیزی از توانایی مدیریتی او نمی‌بینیم و صرفا نیتی برای اصلاح امور و کمبودها دیده میشه که خب، نیت تنها هیچگاه در زندگی کافی نبوده.یعنی همین حرف هم که سیستم اینقدر ناکارآمد بود که یک نیروی انسانی قوی رو در خودش حل کرد رو با تخفیف فراوان دارم به مدیر مدرسه ساخته شده توسط جلال نسبت میدم. ما صرفا یه آدم خشمگینی میبینیم که از معلمی خسته شده و دنبال اینه واسه مزایای بهتر بره مدیر بشه، با مشکلات عدیده مواجه میشه و زیر بار این مشکلات کم میاره.همین. پرداخت شخصیت لااقل مدیر میتونست بهتر باشه...نثر جلال ساده بود و یه طنز زیرپوستی هم داشت که گاهی دلنشین بود.

این سومین اثری بود که از جلال خوندم.یادداشت های روزانه،نون و القلم و مدیر مدرسه...مدیر مدرسه رو از نون و القلم بیشتر دوست داشتم،همین و نه بیشتر. ولی هم‌چنان، جلال نتونسته نظرمو به خودش جلب کنه و باید ببینیم اثری از او پیدا می‌کنم که مجذوبش بشم یا خیر.
      
99

10

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.