یادداشت زهرا میکائیلی

        واقعا نمی‌فهمم این کتاب چرا چاپ شده؟
داستان از زبان سیکادا نقل می‌شود، حیوانی چهار دست که در یک اداره همراه انسان‌ها کار می‌کند و در طی ۱۷ سال کار، هرگز مرخصی نمی‌گیرد، اجازه ندارد از دستشویی انسان‌ها استفاده کند و هروقت برای رفتن به سرویس بهداشتی از ساختمان بیرون می‌رود از حقوقش کم می‌شود، تا دیروقت کار می‌کند و آنقدر کم حقوق می‌گیرد که حتی نمی‌تواند یک خانه اجاره کند و یواشکی شبها در کمد اداره می‌ماند!

او بعد از بازنشستگی می‌رود لبه‌ی پشت‌بام و به نظر می‌رسد می‌خواهد خودش را پرت کند اما این جلدش باز می‌شود و از توی آن یک حشره شبیه شب‌پره بیرون می‌آید که به جنگلی در دوردست پرواز می‌کند.
تمام سیکاداها در آنجا هستند و گاهی یاد حماقت‌های انسان‌ها می‌کنند و تمام!!!


منظور کتاب چه بود؟
_ اعتراض به عدم رعایت حقوق اقلیت‌ها؟ جایش در کتاب کودک است؟!
_قوانین ظالمانه و تبعیض آمیز بعضی ادارات؟ جایش در کتاب کودک است؟!!
ابن متن سرد و افسرده چه ربطی به کودک دارد؟!!
سیکادا حتی نمی‌تواند به زبان دقیق صحبت کند و فعل و فاعل را  مطابق هم نمی‌گوید. مثلا حیوان است. بله. اما هدفش چیست؟ حتی به درد ادبیات کودک هم نمی‌خورد.


*در ضمن قطع و حجم و تصاویر کتاب مناسب و مورد پسند نوجوان هم نیست.
و اگر قرار است مخاطبی داشته باشد مخاطبش باید مردهای سیبیلوی کارفرما باشند! حالا می‌توانید قانعشان کنید این کتاب را بخوانند یا نه؛ نمی‌دانم!

خلاصه که نه تصاویرش خوبند، نه متن، نه محتوا. به نظرم نه بدرد دنیا می‌خورد و نه بدرد آخرت!!
      
74

11

(0/1000)

نظرات

راست میگید

1