یادداشت کوثر محمدی
6 روز پیش
کتاب را خانم کتابدار برای بچه ها پیشنهاد داده بود.از اسم کتاب میشد یک چیزهایی حدس زد ولی شروع کردم به خواندن. صفحهی اول را که باز کردم و اسم نویسنده را دیدم دوباره برگشتم روی جلد. نویسنده ایرانی بود. ولی چقدر همه چیز کتاب از اسم شخصیت تا تصویرسازیاش ایرانی نبود. باز هم محل ندادم به احساسم نسبت به مضمون احتمالی که ممکن بود بخوانم. چون بچه ها را صدا زده بود که برایشان کتاب بخوانم. پسر و دخترم دو طرفم نشسته بودند و منتظر خواندنش بودند. به وسط کتاب که رسیدم دیگر فقط از نوع فکر نویسنده ناراحت نبودم، عصبانی بودم. زیر لب حین کتاب خواندن گفتم عجب کتاب مزخرفی. مزخرف جلوی کلماتی مثل لعنتی، بوگندو، احمق و.. که توی کتاب برای ژنرال ها استفاده شده بود خیلی هم کلمهی مودبانهای بود. بچه ها گفتند چی شده؟ گفتم کتابش خوب نیست. ولی دلم نیامد حالا که بعد از چند وقت خواستم برایشان کتاب بخوانم نصفه کاره ولش کنم. ولی فقط کلمات را تند تند خواندم و کتاب را بستم. دلم میخواست به نویسندهی کتاب بگویم از فرهنگ و ادب و تاریخ و مردم این مملکت چی میدانی که این کتاب را نوشتهای؟ کجای این داستان به بچه های این کشور مربوط میشود؟ اصلا میدانی زندگی کردن در این نقطهی دنیا چجوری است؟ نکند توی سوییس یا چه میدانم آن کشورهای یخ اروپایی زندگی میکنی و نمیدانی در کشورهای غرب آسیا همیشه یک عده هیولا هستند که میخواهند ببلعندت؟ و اگر تو نجنگی برای بودن و ایستادن میخواهی چکار کنی؟ آقای نویسنده کمی ایرانی باش.
(0/1000)
ژرف گودال ماریانا
4 روز پیش
0