یادداشت maryam torabi

maryam torabi

maryam torabi

1403/7/19

جوان ترین رهبر (زندگی داستانی شهید نواب صفوی)
        داستان یا بهتره بگم واقعیتی در قالب داستان در مورد جوانی انقلابی، طلبه جسوریه به اسم سید مجتبی میرلوحی که بعدها به اسم نواب صفوی معروف میشه. نبوغ خاصی در زمینه عرفان داره که موجب میشه بفرستنش حوزه تا طلبه بشه حتی اینقدر براش شرایط سخت میشه که مجبوره بره نجف درس بخونه. اما کمی مونده که درسش تموم بشه تا به مقام اجتهاد در دین برسه در خصوص بدعت گزاری فردی به نام کسروی که تو ایران داره فعالیت میکنه بهش اطلاع میدن. درسشو نیمه تموم ول میکنه برمیگرده ایران. جبهه فدائیان رو راه میندازن تا مقابله ای باشه با شاه و دارودسته اش.

حتی کسروی رو تو باشگاهش به مناظره هم دعوت میکنه تا از میون حرفای غلط کسروی و درستی حرفای نواب مردمی که اونجان دیدشون نسبت به کسروی عوض بشه. اخطار نواب به کسروی اثری نداره و کشتنشو واجب میبینن (بعضی از علمای اون موقع هم همین نظر رو داشتن). بخاطر کشتن کسروی و حرفایی که میزده و حتی بعدها کشتن بهایی به نام هژیر و نخست وزیر علاء مخفیانه زندگی میکرده و دور از زن و بچه اش، تا اینک دستگیر میشه و بی اطلاع به همسرش همراه با رفقاش اعدامش میکنن. زن نواب (نیره السادات احتشام رضوی) که دست کمی از شوهرش نداره وقتی از مرگ نواب خبردار میشه میخواد از جسد نواب برای بیداری مردم و رسوایی شاه استفاده کنه ک میبینه شاه دستور داده بیخبر جسد نواب و بقیه رو دفن کنن. مزارشو پیدا میکنه و با گریه کردناش پلیس هارو به سمت خودش میکشه ولی زن نواب مثل حضرت زینب از کارهای نواب و گروهش دفاع میکنه و روشنگری میکنه. بعدها خبر میرسه که دستور مرگ زن نواب هم مثل شوهرش صادر شده....
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.