یادداشت مجید اسطیری

                بخش مادر مرزی برایم مثل این بود که نویسنده نوک تیز قلمش را روی قلبم فشار میدهد و مینویسد اما در مجموع کتاب برایم بیشتر این طنین را داشت که "مادری که کم نداشتم!" یعنی فهمیدم علیرغم چالش های زیادی که با مادرم دارم اما اینها ربطی به دوره کودکی من ندارد. برای هر کسی که این کتاب را بخواند یکی از این دو طنین را خواهد داشت چون نویسنده کتاب را بیشتر برای کسانی نوشته که واقعا دارای "کمبود مادری" هستند.
به هر حال جز این افراد، بسیار کتاب خوبی است برای هر کسی که مادر است و میخواهد مادر بشود. فقط یک نکته باقی می ماند: خواندن هر کتاب روانشناسی معمولا این حس را در ما پدید می آورد که "مطلوب بودن خیلی سخت است" و این کتاب هم ممکن است چنین حسی ایجاد کند. ممکن است هر مادری دچار عذاب وجدان بشود و گمان کند در حق کودکش کوتاهی کرده است. چرا این اتفاق می افتد؟ به نظرم علتش "جبرگرایی" است. جبرگرایی روانشناختی (که این کتاب هم از آن مبری نیست) یعنی این اعتقاد که اگر فردی کمبود الف را در کودکی داشت ناگزیر در بزرگسالی اختلال ب را خواهدداشت. این رویکرد جدا از اینکه نمیتواند درمورد همه افراد صدق کند، به جنگ اراده هم میرود، پس به ضرر درمان هم هست.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.