یادداشت زینب محمدقلی‌زاد

قدرت بی‌قدرتان
        صابر ابر در یک سکانسی از قورباغه میگفت همه ی ما عاشق قدرتیم و به شدت تشنه و به دنبال قدرت و این قدرت به آدم اجازه ی پرواز میدهد و از تو چیزی میسازد که نیستی هرچقدر زشت اما دیگران احترامت میگذارند و حتی کم کم عاشق‌ات میشوند، از اینجا به بعد را هم من بگویم گروهی هم با فیلم بازی کردن برای فریب خود و دیگران با هدف پنهان کردن افعال خبیث‌شان توهم قدرت تمام وجودشان را در بر میگیرد و دائم صدای قوطی حلبی در می آورند غافل از آنکه بوی خباثت‌شان و فیلم بازی کردن‌شان تا ۸۷۰ کیلومتری هم به مشام میرسد .
و اما قدرت بی قدرتان ؛ شما با یک کتاب سیاسی اجتماعی رو به رو هستید که به شخصه از یک جایی به بعد دیدم چون زیر تمام سطورش خط کشیده ام مداد را کنار نهادم و فقط خود را مهمان قلم و اندیشه ی هاول کردم.
کتاب نیازی ندارد درباره اش بگویم و بیان یک جمله از آن خیانت به مطلب کامل تشریح شده در آن میباشد.
با مفاهیم بسیاری در کتاب آشنا میشوید که محبوب ترین‌شان برای من مفهوم "دگراندیش" است
دگراندیشان لزوما عهد شکن و پشت کرده به وطن نیستنید بلکه دگراندیش درد و رنج جامعه را میبنید و به شکلی متفاوت می اندیشد و شهامت بلند بیان کردن آن را دارد و به نظرم اگر نظامی میخواهد پایدار باشد باید پرو بال دگراندیشان را نچیند بلکه دستشان را هم ببوسد و نگذارد حقیقت به بزرگترین دشمنش تبدیل شود و بشود مصداق جامعه ای که هاول اینگونه تشریحش می کند "... یک طرف قضیه دم و دستگاه پساتوتالیتر با آن زهد فروشی عقیمش بود ، و طرف دیگر قضیه یک مشت جوان بی نام و نشان که خواسته ای جز زیستن در دایره ی حقیقت نداشتند ."
      
2

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.