یادداشت Parisa
1402/7/15
3.4
100
نویسنده این کتاب ،با ایده خوانش روزی یک کتاب ،سعی در مرهم گذاشتن بر زخم فقدان خضور خواهرش دلره و برای فرار از این رنج و به قول خودش کمک به خانوادش برای گذر از این مسیر ،این اقدام رو عملی میکنه. من در ابتدا،توقع داشتم محتوای اصلی کتاب اشاره به "اهمیت و قدرت کتاب ها" در توسعه فردی ویا حتی پردازش کتاب های معرفی شده باشهاما متاسفانه گویا نویسنده بیشتر تمایل به خاطره پردازی و بازگو کردن زندگی شخصی خودش داشت که به نظر من تجربیات و خاطره هاش هم تا حدودی دستخوش اغراق وبزرگنمایی قرار گرفته بود. بطوریکه بنظرم خیلی جدی اصرار به فرهیخته و بزرگمنش جلوه دادن خانوادش داشت، در حدی که مثلا پدرش با کراوات به تختخواب میره، خواهرش زیباترین و روشن فکرتربن زن در جهان هستی بوده،و همسر و بچه هاش به قدری منطقی و دانا هستن که با تصمیمی که جهت خوانش هر روز یک کتاب گرفته مدیریت خونه رو به راحتی پیش میبرن،و .... تنها پوینت این داستان برای من فهرستی از چند کتاب بود که نویسنده معرفی کرده بود و من تا به حال نخونده بودمشون و تصمیم گرفتم مطالعه شون کنم،بنظرم اگر وقت بیشتری برای معرفی بهتر و بیشتر کتاب هایی که ازشون نام برده بود میگذاشت و این میزان پراکندگی از تعاریف رو در رابطه با زندگی خودش وارد داستان نمیکرد میتونست بهتر از این باشه.چون عملا مشخص نبود این کتاب معزفی نامه ست؟ زندگی نامه ست؟ انگیزشی ست؟ یا؟؟؟؟ راستش فضای این کتاب من رو به یاد کتاب عطر سنبل ،عطر کاج انداخت. بصورت کلی ،باتوجه به میزان تبلیغاتی که برای این اثر انجام گرفته بود نتونست ،توجه من رو جلب کنه و واقعیتش اصلا جذابیتی نداشت، هرچند ممکن هست برای سليقه های مختلف مناسب باشه اما در نظر من امتیاز بالایی نمیگیره
22
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.