یادداشت مانی
1403/9/10
یکی از کتابهای تاریخ شفاهی پیشرفت هست و بنده یکی از توصیههایم به انتشاراتها نوشتن کتاب در حوزه تاریخ شفاهی پیشرفت میباشد خصوصا شرکتهای دانش بنیان تا جایی که اجازه داده میشود. چون جوانان خیلی به این کتابها نیاز دارند بنا به چند دلیلی یک فهمیدن اطلاعات پیشرفت کشور که یک کشور عقب افتاده نمیباشد، دوم دیگر نیاز مبرم به خرید کتابهای چگونه پولدار شویم و... نیست. نمیگم کتابهای بدی هستند اما مشکل اینجاست شرایط اقتصادی کشور ما، فرهنگ ما، موقعیت جغرافیای ما خیلی متفاوت است و خوب تاثیر چندانی برای کسب و کارهای ما ندارند. اما این گونه کتابها مشکلات داخل و خارج کشور، چگونگی روبهرو شدن با ادمهای مختلف و .... خیلی چیزهای دیگر را بیان میکنند و چون ما تو این کشور هستیم هم به انگیزه میرسیم، هم برایمان قابل درکتر است و دور از واقعیت نمیبینیم. این کتاب در مورد یک شرکت هست که دو جوان بزرگ شده شهر مشهد که فعالیتهایشان شروع کارهایشان و خیلی چیزهای دیگر، برمیگردد به مسجد یعنی یکی از مکانهای محور اصلی داستان مسجد است و ادمهای مسجد. نکتهای که من خیلی برام جالب بود از کتاب این بود که مکانها و ادمها چقدر در زندگانی شما اثر گذر هستند، برخلاف آنچه که میگویند من کسی نیستم که تاریخ از من یادی کند. حرفهای شما و کار دیگران را راه انداختن مسیر زندگی آدمهای اطرافتان را تغییر میدهد. شاید باعث شوید فرد به آدم موفق تبدیل شود یا یک آدمی که فقط در زمین زندگی نکرد فقط زیست.
(0/1000)
مانی
1403/9/12
0