یادداشت

ZahrA

1402/8/7

کتاب تابستان
        ایده داستانو دوست داشتم روبه رویی یک نوه و مادربزرگ و جوابای هوشمندای مادربزرگ به مچ گیریا سوالای عجیب نوه ش ولی انقد به چیزیای دیگه که نمی دونم چه اهمیتی داشت پرداخت بهش حوصله سر بر کرده بود خیلی کند پیش رفت خوندنش
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.