یادداشت نرگس خالقی

                کتاب « سفرنامه است و سفرنامه نیست. سفرنامه است چون به هرحال ،سفر و وقایع سفر را روایت می کند؛ و سفرنامه نیست چون نویسنده، خلاف سنت سفرنامه های متعارف، به جای هیجان زدگی و عجله برای رسیدن، هرجا مجالی بیابد از هیاهوی جهان و شتاب سفر کناره می گیرد.»

این ادعای ناشر راجع به کتاب است.
به من این نگاه را داد که با کتابی ژرف از معانی همراهم. چیزی که ذهن فلسفه یاب من را همان ابتدا  قلقلک می داد.
دو فصل اول را که خواندم همه چیز سریع اتفاق افتاد. نویسنده نه روی وقایع و نه روی افکار مکث نکرد. 
ادامه دادم شاید جایی نیش ترمزی داشته باشد و حداقل مرا با افکارش بهتر آشنا کند. یک جاهایی همین که خودم را با نگاه نویسنده همراه می دیدم و داشتم سر تکان می دادم که بله بله  بفرمایید... پاراگراف قطع می شد و از افکار سراغ خاطرات با آدم ها می رفت. و باز همین که میخواستم آدم ها را بشناسم و احساسشان کنم پاراگراف می پرید روی مفهومی که پیشتر قطعش کرده بود.

در کل کتاب مخلوط ناهمگونی است از سفر، همسفران و روایتی نپخته از مفاهیمی مثل مرز، عشق، مرگ، توکل، امنیت، حاجت‌مندی ، خودتحقیری و.... 

صفحه ی انتهایی  کتاب، نویسنده خود به این آش شوربایی که نوشته اعتراف می کند که:
« گاهی ساعت ها می گذرد و من از پای لپ تاپ تکان نمیخورم. بهت زده ام. ضربه های پشت هم گیجم کرده. باید همه را بنویسم. اگر ننویسم فرو می پاشم. اگر نگویم خفه می شوم. ..»

خانم الیاسی عزیز هیچ اشکالی ندارد آدم ها زمانی که مغزشان دارد می ترکد بنویسند و رها شوند. ولی لطفا شما و نشر محترم اطراف در نظر داشته باشید که مخاطب با این هزینه های بالای  کتاب انتظار متن شسته رفته تری داشته باشد. نه تنها یک بارش فکری نپخته.
        

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.