یادداشت نادیا جوینده
1402/10/24
بعضی کتاب ها را باید خواند و اگر نه؛ بخشی از معرفت شناختی نسبت به یک پدیده مهم در زندگی را از دست داده ایم. کتاب جنگ چهره زنانه ندارد، روایت جنگ جهانی دوم از نگاه یکی از گروههای درگیر است که در قالب دفاعی از وطن خویش حراست کرده است. روایت جانفشانی ها در راه وطن، که از زبان زنان حاضر در صحنه جنگ، ارائه شده است. در این کتاب روح کلمه وطن بسیار پررنگ نمایان شده و می بینید که نوع بشر فارغ از زن و مرد و مرز و جغرافیا نسبت به این پدیده به دید حیثیتی و مالکیتی مینگرند و انگیزه ی ایشان در بذل جان در راه آن، زمانی که در معرض تهدید بیگانه قرار گرفته است؛ بسیار قویست. این کتاب سراسر گزارش های عینی زنان حاضر در جنگ است که از احساسات و دیده های خود در وضعیت خاص جنگ می گویند. گزارش حال مادرانی است که یا فرزندانشان را همراه خود به معرکه جنگ آوردهاند یا مجبور به ترک ایشان برای حضور در میدان نبرد شدهاند. از سختی کنار آمدن با پوشیدن لباس مردانه و کتمان احساسات زنانه و حتی از عشق و دوست داشتن در بطن جنگ روایت شده است. تقریباً در گزارشهای اکثر زنان از دست دادن موها که لازمه حضور در مناطق جنگی بود به صورت افسوس و حسرت بیان شده است. گزارش پرستارها از مجروحان و کشته شدگان و حتی مجروحین دشمن آورده شده است. آیا یک قلب، همزمان می تواند هم پر از نفرت باشد و هم دردی را درمان کند و زخمی را مرهم گذارد؟ در این کتاب در بعضی صحنه ها، جمله ی "کلانعام بل هم اضلّ" را به وضوح در می یابی. روایت این کتاب روایت زنان است. اگرچه جنگ چهره زنانه ندارد. ولی میفهمی که نوع زن، آنگاه که در حرم ستر عفاف ملکوت سرشتش و ریشهاش خلق می شد؛ با چاشنی عشق و زنانگی و لطافت آمیخته شد که حتی در معرکهی غیر انسانی جنگ، آنجا که باید خاک رویش پاشید و در پستوهای چند لایهی نفرت، پنهانش کرد؛ باز بیرون می زند و جلوهگری میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.