یادداشت زهرا زارع پور

زندانی قلعه فراموشی
        سن چندانی نداشتم، شاید راهنمایی بودم، مثل همیشه یواشکی، کتابی رو که بین وسایل پیدا کرده بودم، بین اسباب اثاثیه ی انباری، زیر نور آفتابی لامپ ،داشتم می بلعیدم. برخورد و آشنایی من با ویکتور هوگو چنان جذاب و دوست داشتنی بود که همیشه با شنیدن اسم ویکتور هوگو تنها کتابی که به یاد میارم همین زندانی قلعه فراموشی! 
      

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.