یادداشت
1400/10/19
سانتاگ در در مقالهاش با عنوان «هنرمند به مثابه رنجبر نمونهوار» توضیح میدهد که دلیل ما برای خواندن یادداشتهای یک نویسنده، چیزی جز این نیست که میخواهیم با روح او، بدون واسطه و مرزی ارتباط برقرار کنیم. چرا که در این یادداشتها با نویسنده به شکل اول شخص مواجه میشویم؛ با من پنهان در پس صورتک منهایی که در آثار نویسنده وجود دارند. این مسئله کاملا درست است. سانتاگ این موضوع را نیز بیان میکند که حتی اگر نویسنده در رمانش از زبان اول شخص نوشته باشد نیز، باز هم پردهای بین خود حقیقیاش با مخاطب وجود دارد. اما با این وجود در رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نویسنده سعی خود را کرده تا خود را برای مخاطب عریان کند، نه تنها برای مخاطب که برای خودش! قاسمی گویی سعی داشته حتی خود مولفش نیز، من حقیقی خودش را ببیند و روایت کند؛ انگار که او خود نیز یکی از مخاطبین باشد. داستان او به دور از هر گونه تصنع و نقابی روایت میشود و انگار که یادداشتهای نویسنده را در قالب رمان و لابهلای داستانی که جریان دارد میخوانیم و احساس قرابت میکنیم. البته این فقط مربوط به روایت از زاویه دید اول شخص نیست، بلکه دلالتهای دیگری دارد که مخاطب با «من» جاری در داستان همذاتپنداری کند و او را بشناسد. اما این «من» جاری در داستان کیست؟ مرد مهاجری که در ساختمانی شش طبقهای با همسایههای خود زندگی میکند. اما چه زندگی کردنی؟ او مدام در گذشتههای خود گم میشود و شاید همین مرور گذشته مخاطب را از شناخت جهان غرب ( در واقع جهانی که شخصیت اصلی داستان در آن ساکن است.) دور میکند. این نوع از روایت در رمان «آینههای دردار» هوشنگ گلشیری نیز اتفاق میافتد و علیرغم تحسینهایی که رمان «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» گرفته است، باید توجه کرد که این اتفاق پیشتر نیز در رمان بزرگان ادب فارسی افتاده است. و اما داستان حول محور ساکنین طبقه ششم ساختمان میگذرد. انسانهایی عجیب و مرموز که از یکدیگر خوف دارند و مدام فال گوش یکدیگر میایستند. شخصیتهای داستان، بعضی همین انسانهای حقیقی اما مرموز هستند و بعضی مثل فاوست که در اتاق راوی در حال اعترافگیری از اوست، از دل متون دینی بیرون آمدهاند. و نکته بسیار بسیار مهم در مورد شخصیتها این است که نباید آنها را تیپ دانست؛ مفهوماند و با نظر به اینکه هر کدام از این آدمها در تلاش برای رساندن چه مفهومی هستند، میتوان معنای داستان را فهمید. در واقع همین برخوردها و مواجه مفاهیمی که در قالب شخصیتها در داستان حضور دارند، اثر را جذاب میکند. به بیانی دیگر، میتوان گفت تمام شخصیتهای حاضر در داستان یکی از ابعاد هویتی و روحی راوی را نمایان میکنند و انگار همه یک نفر هستند. از این روست که در اول متن اشاره شد که قاسمی خود را در این اثر عریان کرده است. در واقع او خود را تکه تکه کرده و به مخاطب عرضه کرده تا فهم دقیقتری از او دست بدهد. رمان یک شخصیت اصلی دارد و باقی شخصیتها در واقع خرده شخصیتهایی هستند که شخصیت اصلی رمان را کامل میکنند و او را جز به جز به مخاطب میشناسانند. همان طور که قاسمی خود از بیان راوی (شخصیت اصلی داستان) بیان میکند که : « تعداد شخصیتهای من بینهایت بود. من سایهای بودم که نمیتوانست قائم به ذات باشد. پس دائم باید به شخصیت کسی قائم میشدم. دامنه انتخاب هم بینهایت بود. » ما میبینیم که راوی داستان به بیماریهای روحی روانی متعددی از جمله پارانویا دچار است و با توجه به افکار او و غوطهور بودنش در گذشته، در مییابیم که او از قشر روشنفکر بوده است. چرا که روشنفکران هستند که با زیست در جهان سوم بسیار محتملتر است که دچار چنین بیماریهای روحی روانی بشوند. چرا که روشنفکران همیشه در تلاطم میان آموزههای سنتی و ایدئولوژیهای مدرن هستند و ذهنشان مستعد پذیرفتن چنین بیماریهایی هست. آنچه در رمان قاسمی، درباره شخصیت اصلی قابل توجه است این است که او نگاهی به راوی رمان «بوف کور» اثر صادق هدایت نیز داشته است و مخاطب شباهتها میان آنها را متوجه میشود. چرا که راوی این رمان نیز مانند شخصیت اصلی بوف کور فردی غمگین است که به فلسفه زندگی بدبین است و باز مانند راوی بوف کور که به زن اثیری (معشوقهاش) نمیرسد. میبیینم که راوی «همنوایی شبانه ارکستر چوبها» نیز عاشق رعنا است و به او نمیرسد. قاسمی حتی تا حدی تحت تاثیر صادق چوبک نیز بوده است و هر چند تلاش کرده تا فضای شهری_ساختمانی را به تصویر بکشد اما شاید چندان خوب عمل نکرده است و مخاطب با فضای غرب آشنا نمیشود و داستان فقط در ساختمانی شش طبقهای شکل میگیرد و این ابدا ایراد به حساب نمیآید. کاری که چوبک در «سنگ صبور» انجام داد و مخاطب را به خانهای با اتاقهای اجارهای میبرد. قاسمی به بسیار از بزرگان رماننویسی از جمله گلشیری و چوبک و هدایت برای به نگارش درآوردن این داستان نظر داشته است، پس چندان دور از انتظار نیست که رمان بسیار خوبی از آب دربیاید.
10
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.