یادداشت Yasaman Raoofmoghadam
1403/10/10
این کتاب را با دید بسیار مثبتی که نسبت به موسی صدر داشتم آغاز کردم. موسی صدری که گفتهام متخصص پر کردن خلاءهای افکارم هست. بهحق که نسبت به علمای زمانهی خودش و حتی علمای حاضر بسیار به روز بوده (و هست!) طوری که وقتی دقت کردم و دیدم متن سخنرانی حاضر در کتاب برای سال ۱۹۷۴ هست شوکه شدم و تازه یادم آمد در حال مطالعهی کلام چه زمانی هستم... در رد خرافات، پرداختن به نقش زنان، استفاده از منابع معتبر و... اما متاسفانه موسی صدر هم مثل باقی افرادی که به تحلیل واقعه عاشورا در موازات با وقایع زمان خود پرداختند، قشر مخالف خود را مطلقا یزید توصیف کرده. و سکوت مردم در برابرشان را یزیدی... در حالی که به گفته ی خود کتاب نیز "حلقه ی امام حسین متفاوت و ویژه است" امام حسین(ع) حق مطلق بودند و در حقهای کنونی، از جهت اینکه قطعا منافعی برای افرادِ حقطلب ایجاد میکنند، ناخالصی هایی وجود دارد. یا به گفته ی خود کتاب:"فداکاری امام حسین فداکاری بزرگی بود زیرا او همه چیز را برای خدا تقدیم کرد." از یک جای کتاب به بعد، هر توصیفی که صدر در ابتدای سخنرانیاش با آن شروع میکرد ناخودآگاه حدس میزدم که بله از این جهت این مورد را بیان کرده که اینگونه به مسئله فلسطین ربطش دهد و در آخر همینطور هم میشد. نه اینکه مخالف حق بودن فلسطین در مقابل اسرائیل باشم، اما انگار دیگر نمیتوانستم باور کنم که این مسئله صرفا برای حق بودنش گفته شده... و در آخر؛ پاراگراف مورد علاقهام: "انواع سهگانهی ستم سردمدارانی دارد. اینان قبلا بودهاند و اکنون نیز هستند. انا سرانجام ستم در برابر اکثریت شکست میخورد و ستمکار نیز درهم میشکند. سپس جامهی نو بر تن میکند؛ جامهی انبیا و لباسِ دین. به دعوت جدیدی فرامیخواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر میدهد. اعلام میکند که در کنار مستضعفان است. مستضعفان میبینند ستم از درون خودشان است. در این هنگام نبردی دیگر آغاز میشود. بدین گونه این نبرد از ازل تا ابد پاینده است."
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.