یادداشت سارا عظیمی
1403/10/25
بالاخره فرصتی پیش اومد که چند خطی درباره مساله اسپنوزا بنویسم؛ کتابی که سبکش رو دوست داشتم و من رو با یکی از بزرگترین فیلسوفهای تاریخ آشنا کرد... کتاب دو داستان موازی رو با هم پیشمیبره (به سبک اثر دیگه اروین د. یالوم بهنام درمان شوپنهاور) یکی مربوط به فراز و نشیبهای زندگی باروخ اسپنوزاست از معلمها و تکفیرش صحبت میکنه و دوستیش با فرانکو رو به تصویر میکشه که در واقع در خلال مصاحبت با اون هست که نویسنده، جهانبینی اسپنوزا رو بیان میکنه و دیگری در مورد آلفرد روزنبرگ (نظریهپرداز نازی) هست که د. یالوم سعی کرده با ملاقاتهای گهگاهیش با فردیشِ روانپزشک تا حدودی ما رو با مافیضمیر روزنبرگ آشنا کنه (بهنظرم هوشمندانه عمل کرده) خوشحالکننده ست که نویسنده از جسارت و قدرت تخیلش برای خلق موقعیت و اتمسفر ویژه کتاب به این خوبی استفاده کرده تا شخصیت بنتو رو که در هاله ای از ابهام هست به تصویر بکشه. شخصا دوست داشتم کمی بیشتر وارد جزئیات سیر تکامل و بلوغ ایدهها و نظرات اسپنوزا بشه ولی خب میشه گفت از این جنبه انتظارم رو برآورده نکرد. و خب بپردازم به ویراستاری... واقعیتش چنگی به دل نمیزد؛ اشتباهات املایی و عدم استفاده درست از علایم نگارشی همه جای کتاب تو ذوق میزنه... بهتره یه بازنگری صورت بگیره در این زمینه. سارا، بهمن ۱۴۰۳ پ.ن: تا جایی هم من بررسی کردم هم فرانکو هم فردریش ساخته و پرداخته ذهن نویسنده هستن؛ اگر کسی اطلاعات بیشتری داره خوشحال میشم باهام درمیون بگذاره.
(0/1000)
سارا عظیمی
1403/10/26
1