یادداشت Soli
1404/4/14
اولین کتابی بود که در آموزش مرورنویسی میخوندم. نمیدونم این جمله معنی میده از نظر دیگران یا نه، اما با وجود اینکه کتاب روانی بود، حوصلهسربر بود و درنتیجه سختخوان. جمله عجیب و بیمعنیای شد، اما دقیقا برای من همین حس رو داشت. بعضی نکاتی که گفته شده بود واقعا مفید بودن. ولی فقط یه چیزی... آخه من نمیدونم، این چهطور آموزشدادنیه که حتی یه دونه از مرورهایی که توی این کتاب به عنوان نمونه خوندم، من رو ترغیب به خوندن اون کتابها نکرد؟ بهشخصه اینطور مرورها رو نمیپسندم و به خوندن کتابهاشون ترغیب نمیشم، اما گویا روش حرفهای کار اینه. تو گودریدز که اصلا قرار نیست چنین شیوهای رو پیاده کنم، به نوشتن همون نظرات کوتاه و چرتوپرت خودم ادامه میدم. اما بیرون از اینجا... نمیدونم. باید امتحان کنم. کتاب رو توی طاقچه خوندم و ویراستاریش به نظرم افتضاح بود! یه جاهایی هم لازمه که فرد از گیومهی بدبخت استفاده کنه خب. یه جورایی حس میکردم کتاب هولهولکی نوشته یا ترجمه شده. حالا نمیدونم ایراد از متن اصلی کتاب بود، از ترجمه یا از ویراستاری.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.