یادداشت شکوفه سادات مرجانی بجستانی

شیر نشو
        .
«درون هر کس یک خرگوش خوابیده که به وقت ترس پا می‌گذارد به فرار و یک شیری هست که به او دل و جرأت می‌دهد و آدم را هل می‌دهد رو به جلو»

همه‌ی حرف داستان همین است که با ترس‌هایت مقابله کن ...

در محرم یکی از سالهای جنگ ایران و عراق،جمشید در روستای رهشا که به تعزیه‌هایش شهرت دارد در یک تعمیرگاه مشغول به کار است.پدر جمشید در تعزیه نقش شیر را بر عهده داشته است. بعد از رفتن به جنگ هیچ کس از او خبری ندارد.از آن سال هیچ‌کس نقش شیر را در تعزیه ایفا نکرده است.مادر که تصور می‌کند گم شدن پدر خانواده از بد یُمنی نقش شیر بوده است مدام به جمشید می‌گوید:«بپا شیرت نکنن، شیر نشو...»

داستان در لایه‌های مختلف به جنگ‌های مختلفی اشاره دارد.
 جنگ ایران و عراق .واقعه عاشورا ( جنگ حق و باطل).
جنگ جمشید با خودش و ترس‌هایش.
یک داستان درست و حسابی که بزرگترین حُسنش پرداختن به آیین تعزیه است .

داستان یادآور می‌شود که همه‌ی ما در هر لحظه در حال جنگیم مخصوصا با خودمان و باید تصمیم بگیریم پیرو خرگوش باشیم یا شیر .
 اگر از من بپرسند خواهم گفت:
آنقدر بجنگ تا شیر بشوی. حتما شیر بشو. 

جایی از کتاب نوشته بود ؛وقتی چهل سالت بشه با دیدن سیاهی پرچم خودبه‌خود اشکت درمیاد نیاز به روضه خون نداری
و‌من زمزمه کردم :
داریم با حسین حسین پیر می‌شویم
خوشحال از این جوانی از دست داده‌ایم

برش‌هایی از کتاب :
زعفر خود را به امام می‌رساند و می‌گوید:«پسر رسول خدا ! من با سی و شش هزار جن به حضورتان آمده‌ام برای یاری شما!»
 امام نگاهی به لشکر زعفران می‌کند. تشکر می‌کند و می‌فرماید:«نیازی به کمک شما نیست؛برگردید»
زعفر نمی‌تواند برگردد،بازمی‌گوید:«قربانت شوم چرا اجازه نمی‌فرمایی؟»
 حضرت می‌فرمایند:« شما آن‌ها را می‌بینید؛ ولی آن‌ها شما را نمی‌بینند و این از مروت به‌دور است!»
 زعفر بازهم می‌ایستد و اصرار می‌کند :« اجازه بفرمایید همه شبیه انسان شویم.»
 حضرت می‌فرمایند:«نیازی نیست من به‌زودی شهید می‌شوم شما به‌جای خود برگردید و به‌جای یاری من برایم عزاداری کنید که اشک عزاداری برای من مرهم زخم‌های من است» زعفر مجبور می‌شود به امر امام برگردد و خیمه عزا بر پا کند

همتون یه روز باید نقش حُر رو بازی کنید.چون همه چیزی برای توبه کردن دارند. از راهی که رفتین و نباید می‌رفتین، رفتین. الان برگردید و توبه کنید.

امام علی(ع): هرگاه از کاری ترسیدی خود را در آن بینداز زیرا ترس از آن کار بزرگتر از خود آن کار است.

#کتاب
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم 
#معرفی_کتاب
#شیر_نشو
#ترس
#جنگ
#مجید_قیصری
#انتشارات_کتابستان
      
1

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.