یادداشت بابک
9 ساعت پیش
سابو داستان رومیشناسه، بلده تورو درگیر داستاتش بکنه هرچند اگه داستان اشتباهاتی داشته باشه. دومین کاری که ازش تموم کردم و از داستان لذت بردم. «در زندگی هرکس تنها یک نفر هست که آدم نامش را در لحظهی مرگ فریاد میزند. بلانکا را به خانه برگردانید! هروقت بلانکا خانه بود، هوا آفتابی بود.» «راه افتادیم و میدانستم که دیگر هیچوقت تا وقتی که زنده بودیم، دیگر خودم نخواهم بود و اینکه آنچه اتفاق افتاده بود و آنچه قرار بود اتفاق بیفتد، بی معنی و بیهوده بود.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.