یادداشت سبحان افشار

محاکمه خوک
        وقتی «دیگران» کاری انجام دهند که مطابق میل ما نباشد، ما چه خشمگین می‌شویم. وقتی «دیگران» دست از پا خطا کنند، ما چه عصبانی می‌شویم. وقتی «دیگران» اراده‌ای داشته باشند مستقل از ما، ما چه بی‌قرار می‌شویم. وقتی رفتار «دیگران» از خشم و عصبانیت و بی‌قراری ما تأثیر نگیرد، ما قضاوت می‌کنیم و حکم می‌دهیم.
«محاکمه‌ی خوک» بسیار خوش‌خوان است و وقتی نمی‌گیرد. هم پیشینه‌ی تاریخی دارد، هم استعاره‌ای دقیق است از رابطه‌ی حاکم میان ما و دیگری. البته من همه‌چیز را به وادی این «من و ما» می‌کشانم؛ و الا استعاره‌ی اولیه‌اش و شاید تنها منظور نویسنده، ساختاری است که برای ادامه‌ی حیات، نیاز دارد که با تو مثل یک «خوک» برخورد کند. 
یک اتفاق جالبی هم که نمی‌دانم خواسته یا ناخواسته بوده، این است که خوک به‌عنوان شخصیت اصلی داستان، نوعی از بیگانگی را دارد که در مورسو، شخصیت اصلی «بیگانه»ی کامو می‌بینیم. 
پیشنهاد می‌کنم موقع خواندن، خودکار، مداد یا ماژیک علامت‌زن داشته باشید و خط بکشید و بنویسید. 
      

25

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.