یادداشت بابک فروغی
2 روز پیش
یک. این روزها، روزهای جلالخوانی است. دومین کتابی که امسال از جلال خواندم و در برنامهی پیش رو مقادیر زیادی از "جلال" به چشم میخورد! :) دو. این کتاب شامل 13 داستان کوتاه است که عنوان کتاب، یعنی سهتار، نام اولین این داستانهاست. کتاب نوشتهی سال 1327 است و مربوط به دوران پرکوشوقوس جلال آل احمد در ارتباط با حزب توده است؛ پس طبیعی است که در داستانها، مدام با مواردی برمیخوریم که جلال در آنها، به نقد شدید مذهبیها و ظواهر مذهبی میپردازد. سه. خواندن این کتاب، تجربهی غریبی بود. داستانهایی که در نگاه اول بسیار ساده بودند و اصلاً تصورش را نمیکردم با سوژههایی در این حد دمدستی بتوان داستان گفت، تعلیق را حفظ کرد و خواننده را پای کتاب نشاند. اما این کار از جلال برمیآید... البته که یک لایه پایینتر از ظاهر سادهی داستانها میشد تعداد زیادی نماد و نشانه و جزئیات یافت و از این حیث هم کتاب برایم جذاب بود و سعی میکردم در مورد هر داستان فکر کنم و با آن درگیرتر شوم. چهار. کتاب به خوبی نشاندهندهی بسیاری از مناسبات زندگی ایران و ایرانی در آن سالهاست. کتاب از جزئیات جالبی سخن میگوید، به تابوهای جدیای اشاره میکند، به نقد عقاید پرطرفدار اما پوچ جامعه میپردازد و بر همهی داستانها فضایی غمبار و مردمی تحت ظلم و بسیار پردرد نقشآفرینی میکنند. پنج. این عکس متفاوت از جلال را هم اینجا به یادگار اضافه میکنم؛ عکسی که خیلی دوستش دارم! :) <img src="https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/70/Jalal_Al-e-Ahmad016_%280%29.jpg"/>
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.