یادداشت hanieh

hanieh

hanieh

1403/12/2

        بعضی کتابا رو که می‌خونی، یه حالی می‌شی که انگار یکی نشسته روبروت، زل زده تو چشمات و داره قصه‌شو از ته دل برات تعریف می‌کنه. جنون مکزیکی دقیقاً از هموناست! یه داستان که نمی‌تونی راحت ولش کنی، یه عشق که مثل یه آتیش شعله می‌کشه و یه زندگی که سرنوشت باهاش مثل یه گاوباز بیرحم توی میدون گاوبازی رفتار می‌کنه!
عشق یا جنون؟ یا جفتش؟
داستان از یه جایی شروع می‌شه که دلتو می‌لرزونه، بعد یهو پرتت می‌کنه وسط یه ماجرای پر از عشق و دیوونگی. پر از ترس و هیجان پر از سرگردمی و حس گمشدگی انگار قهرمانای داستان دست خودشون نیست، انگار یه چیزی، یه نیروی نامرئی اونا رو به سمت هم می‌کشونه. ولی خب، همیشه همه چیز گل و بلبل نیست، مخصوصاً وقتی عشق تو دل یه جامعه‌ی پر از تنش شکل بگیره.
نتیجه؟ این کتاب یه سفره!
جنون مکزیکی فقط یه داستان نیست، یه سفره، یه تجربه‌ست، یه مشت احساس که مستقیم می‌خوره وسط قلبت. اگه دنبال یه کتابی می‌گردی که موقع خوندنش حس کنی واقعاً توی اون دنیا زندگی می‌کنی، این همونه. یه عشق داغ، یه سرنوشت دیوونه‌کننده، و یه جنون مکزیکیه که انگار توش گم شدی و دیگه راه برگشت نداری...

      
31

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.