یادداشت سمی
6 روز پیش
. یک روز بارانی که با هم توی ماشین می گشتیم خواستم بهش اعترافی بکنم، مقدمه را که آمدم گفت نگو، حیف روز به این قشنگی.گفت برای این که کسی نترسد،هر قطره باران را فرشته ای به زمین می رساند و بر میگردد،گفت می خواهد این روز قشنگ بماند.نمیدانم، شاید سادگی، خیانت را لذت بخش می کند. . . خورشید باش که اگر به جایی نخواهی بتابی، نتوانی... . #ماه_نیمروز #شهریار_مندنی_پور مجموعه داستانی که حال و هوای جنگ دارند، داستان اولش به قدری قشنگ بود که تا چند روز نمیتونستم فراموشش کنم
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.