یادداشت مطهره آل‌مجتبی

        از نظر شخصیه من کتاب خیلی خوبی بود.
 نمی‌دونم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چی بود. اما با خوندن این کتاب خوب می‌دونم که خانم گرمیون قلم توانمند و گیرایی دارن.
در داستان خیلی مو به مو همه اتفاق‌ها به هم ربط داره. همه اتفاق‌ها! اتفاق‌های کوچیکی که ما از اون‌ها می‌گذریم و می‌گیم که خیلی مهم نیست و به سرعت اون قسمت و می‌خونیم و رد می‌شیم. بعد تازه در صفحات آینده متوجه می‌شیم که:( عه! این صحنه‌هه هست. این بخش، این قسمتی که ازش زود گذر کردم و اصلا هم برام مهم نبودش! چه جالب!) اتفاقات داستان طوری بهم چسبیده و در کنار هم چیده شده که تو باید برای این که خودت اتفاقات و بفهمی باید کارآگاه بشی و مو رو از ماست بیرون بکشی.(از بس که خر تو خره) البته که احتمالا تو همون صحفات چهل تا نود(شاید هم زودتر) متوجه بشید که اون بچه، لوییز کی می‌تونه باشه. خانم گرمیون قلم‌شون طوری بود لذت می‌بردی. به طور غیر مستقیم همه اتفاق‌ها رو بیان می‌کرد. خیلی هم در داستان غافلگیری چیده. حتی تو برگه آخر، صفحه برمی‌گرده. 
اگر به درون‌ مایه کتاب بریم، به درس اخلاق‌های خوبی می‌رسیم. مثلا: دروغ نباید گفت. حتی برای کار مصلحتیِ کوچیک. خیانت کار خیلی خیلی  بدیه. مثل شپش و انگل گریبان کسی که خیانت کرده و خیانت دیده و دیگرانی که توش دست داشتن و اطرافش بودن و می‌گیره.
پایه داستانی کتاب سراسر از دروغ، خیانت، نفاق و جنگ بود. و این و تو درون مایه‌ش می‌شد دید که این‌ها رو بد نشون داده و نهی می‌کنه از این کارها. 
خلاصه‌اش اینه که کتاب خیلی خوبی بود. قلم‌شون توانا بود. رشته داستانی خوب بود. روان بود. از زبون چند شخصیت اتفاقات گفته می‌شد که می‌تونستی مثل یک دانای کل از اتفاقات خبر داشته باشی و عمیقا اون‌ها رو درک کنی. من این نقاط قوت کتاب رو خیلی دوست داشتم.✨
      
40

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.