یادداشت سارا

سارا

1402/9/5

لنگرگاهی در شن روان: شش مواجهه با سوگ و مرگ
        کتاب را به بهانه‌ی یکی از نزدیکانم که درگیر سوگ بسیار عمیقی شده بود برای خودم گرفتم تا لا به لای جستارهای این نویسنده‌ها بفهمم چطور باید درباره سوگ نوشت؟ 
به نظرم این کتاب به جز کارکرد آموزشی که می‌تواند داشته باشد و بتوانی تحلیل کنی که هر نویسنده چطور به این مسئله ورود کرده و چه از زاویه دیدی نوشته بدون اینکه مرثیه بخواند، 
کتابی است که خواندنش لذت‌بخش است. 
لذت‌بخش نه از آن جهت که سوگ احساسی خوشایند باشد که نیست؛ از آن جهت که جهان آدم با کسان دیگر پیوند می‌خورد و وارد تجربه‌ی زیسته‌ی سختشان می‌شود.
برای من این احساس هم‌بستگی با جهان لذت‌بخش است.

به طرز عجیبی جستار جون دیدیون را درباره مرگ همسرش، چند روز بعد از خواندن خبر مرگ خودش خواندم و فکر کردم او چه احساسی داشت اگر می‌فهمید کسی این کلماتش را وقتی می‌خواند که  عاقبت همه چیز به آن نقطه‌ی همگرایی رسیده که در این جستار ازش می‌گوید: نقطه‌ی مرگ خودش و جان.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.