یادداشت رضا امیرخانی

سمرقند
        کتاب دو نیمه دارد. یک نیمه خورش قیمه با سوسیس، نیمه‌ی دوم هم پیتزای قورمه‌سبزی! نیمه‌ی اول ایرانی است که ایرانیان‌ش ایرانی نیستند، نیمه‌ی دوم ناایرانیانی‌ند که تلاش می‌کنند روایتی ایرانی برسازند. 
 سه یار دبستانی و قلعه‌ی الموت و خداوند الموت و حتا خواجه‌ی تاج‌دار نه ادبیات بودند و نه تاریخ. چیزی بین این دو... همان شترمرغ که نه بار می‌برد و نه می‌پرد... بگذریم که شادروان ذبیح‌الله منصوری دست کم هنر این را داشت که متن خوش‌خوانی خلق کند!
کتاب ما را به روح خیام نزدیک نمی‌کند آن‌چنان که پناه بر حافظ مرحوم اسماعیل فصیح نکرد... ادبیات آن چیزی است که کتاب موت صغیر، گاه ناچیزی مرگ، نوشته‌ی علوان را برای ما می‌سازد. موضوع ابن‌عربی و خیام نیست، موضوع ادبیات است. جالب است که این دو کتاب شباهتی در خط هم دارند. هم سرگذشتی از نویسنده و هم سرگذشتی از کتاب نویسنده. اما علوان با هنرمندی ادبیات می‌آفریند و ادبیات ما را هم‌راه می‌کند...
      
23

30

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.