یادداشت مبینا
1404/4/1
همراهیم با زری در شهر شیراز که میخواد شوهرش بچهاش به دور از آشوب شهر باشن میخواد خونه امن باشه ولی شوهرش یوسف میخواد مردم شهر در امنیت باشه و شهر خونه خودش میدونه عاشقانه که بینشون جریان داره بسیار زیباست جزئیات که خانم دانشور به زیبایی برامون گفته بسیار دل انگیزه اما زری جایی از نقطه امنش و ترسهاش رها میشه که به سووشون نشسته و به نظر خودشم دیر برای این تغییر
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.