یادداشت صَعوِه

صَعوِه

صَعوِه

1404/6/14

        ترجیح می‌دم فعلا امتیازی برای این کتاب نگذارم.
هنوز عادت به کتاب‌هایی که باید کم‌کم مزه‌شون کرد ندارم. ایده این کتاب رو واقعا خیلی دوست دارم؛ اما نتونست جوری باشه که از دستم نیفته. شاید باید همین طور باشه؛ باید انقدر تموم شدنش طول می‌کشید؛ و باید جز کتابایی بشه که هرازگاهی بهش برگردم و جستاری یا جمله‌ای رو از کتاب بخونم. 
پ.ن: نامه‌ی کوتاهی به آقای اخوت:
جناب اخوت عزیز، اسم شمیم بهار برایم آشنایی طولانی مدتی دارد؛ اما بعد از خواندن داستان خودنوشت فرهاد-که شما از زبانش نوشته‌اید-آقای بهار دارد در لحظاتی تکرار می‌شود. مثل اینکه باید سراغ او هم بروم. امیدوارم این جادوی حضور واقعی باشد و من و آقای بهار دوستان خوبی برای هم شویم. یا کم کم، چیزی از او برایم به یادگار بماند. و آن وقت شما هم یادگار یک یادگار شوید. و خاطره‌ای کتابی من، شاید.
      
63

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.