یادداشت اردلان کیخسروی

        اژی‌دهاک به چشم می‌بیند ستمی را که یمه‌ی پادشاه روا داشت، ستمی که او را  می‌راند از خانه‌اش و از کاشانه‌اش، ستمی که خون پدرش را ریخته و بر زمین آنان که بسیار آبادان بود و گسترانیده، دژی می‌سازد بلند و مفلوک و سیاه و بر دوشش می‌تازاند شلاق هایی را که می‌رویانند  اژدرانی سرخ و سیاه و بدانکه ظلم و ستم را هیچگاه پایان نبوده، نباشد و نخواهد بود.
      
10

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.