یادداشت زینب

زینب

1400/4/12

فاوست
        خلاصه:
فاوست گوته بر اساس افسانه‌ای آلمانی نوشته شده است. این اثر داستان دانشمندی است خسته و مستأصل از محدودیت دانش، قدرت و لذّاتِ هستی. توجه مفیستوفلس(بنده‌ی شیطان) متوجه او می‌شود و پس از مکالمه‌ای با او، فاوست در ازای تجربه‌ی اوجِ لذت و شادمانی روحش را به مفیستوفلس می‌فروشد. در بخش اول مفیستو او را به به تجربه‌ی رابطه‌ای شهوانی با گرتشن، دختری ساده و معصوم، سوق می‌دهد؛ فاوست اوج لذت را تجربه کرده اما گرتشن و خانواده‌اش تباه میشوند. بخشِ نخستین با تراژدیِ رنج و شرمِ فاوست و رستگاری گرتشن پایان می‌پذیرد.
بخش دوم اثر با بخشوده شدن فاوست توسط روح هستی آغاز می‌شود و در قالبی تمثیلی ادامه می‌یابد. فاوست جهان سیاست و خدایان را دستکاری می‌کند، با هلن سمبل زیبایی ملاقات می‌کند و پس از به دست آوردن نیروی طبیعت، به تجربه‌ی شادمانی می‌رسد. 
پس از این مفیستو سعی در قبض کردن روح فاوست کرده اما با دخالت فرشتگان مواجه میشود. با وجود پستی های فاوست، رحمت خدایان به میانجی‌گری گرتشن شامل حال او می‌شود.
صحنه‌ی پایانی: با غلبه‌ی خدای مونث بر تاکید مفیستوفلس بر پوچی ابدی روح فاوست ، او در حضور باکره‌ی مقدس و ... رهسپار بهشت می‌شود.
_____________
پوشکین فاوست را ایلیادِ مدرن می‌داند و لوکاچ بر واژه‌ی مدرن تاکید می‌گذارد.
فاوست در عین اینکه سرنوشت یک انسان است(سرنوشت آدمی در رابطه‌اش با شیطان و خدا و گرایش های تن و جان او)؛ در بر‌دارنده‌ی سرنوشتِ نوعِ بشر است.
با وجود رویه های مذهبی و اسطوره‌ای و گذر از آنها؛ هر انسانی با فاوست همذات‌پنداری می‌کند چرا که سوالات و درگیری های او، سوالات و درگیری های انسانِ مدرن است. 
از تمامی‌ بخش های این اثر یا به قول لوکاچ [محصولِ قیاس ناپذیر] تنها از سرنوشتی که گوته برای فاوست در نظر گرفته نمیتوانم سخن گفت و ذهنم میان سرگذشت و سرنوشت فاوست مدام در رفت و آمد است.
پینوشت:
خواندن این اثرِ مهم، مطالعات لوکاچ بر آن و تماشای فیلم فاوست اثر الکساندر سوخوروف را بسیار توصیه میکنم.
      
2

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.