یادداشت فهیمه پورمحمدی
1400/10/23
کتاب خاطرات سال اول دانشجویی یک دختر محجبهِ ایرانیِ اهل بحث در یکی از شهرهای فرانسهست. بسیار هم خوشخوان نوشته شده و من جدا از خوندنش لذت بردم. اما میخوام یه چیزی بنویسم که کلا ربطی به این کتاب یا خانم شادمهری نداره. در واقع در مورد یک آدم دیگهست در یک وضعیت مشابه: آقایی به نام کیوان که از خاطرات دوران دانشجوییش در آمریکا مینوشت/مینویسه و مثل خانم شادمهری اهل بحث هم بود/هست. من یک مدت با علاقه نوشتههاشو دنبال میکردم و از خوندنشون لذت میبردم. یادمه یک بار با خانمی در مورد ازدواج موقت بحث کرده بود و برای من زاویهی دید و نگاهش بسیار جالب بود. تا اینکه یک روز ویدئویی گذاشت از مصاحبهش با آقایی در یک مسجد که تصمیم گرفته بود مسلمان بشه، و تنها نکتهی ویدئو این بود که کیوان چندان روی زبان انگلیسی مسلط نیست. نه اینکه بلد نباشه، بود، اما مسلط نبود. من من میکرد و دنبال کلمات میگشت، اونم تو یک گفتوگوی ساده و مختصر. بعد من هی به این فکر میکردم که این آدم چطور در مورد ازدواج موقت یا حجاب یا هزار چیز دیگه بحث میکنه و مغلوب هم نمیشه؟ باورش سخته. من البته مطمئن نیستم خانم شادمهری مثل اون آقا باشه. شاید از بچگی اهل بحث بار اومده. شاید ایشون با توجه به علاقهش و تجربیات گذشته، استدلالها و کلمات تخصصی رو از قبل چک میکرده و آماده بوده. و از همه مهمتر اینکه هنوز عدم تسلطش به من ثابت نشده. اما باورش برای من سخته که آدم همیشه توی بحث پیروز بشه. حالا افراد بی اطلاع به کنار، با سنیها در مورد شیخین بحث کنه و پیروز بحث باشه؟ با اون تعصبی که سنیها دارن و اون همه حدیث جعلی؟ کار سختیه. من احساس میکنم آدم همیشه توی کلهی خودش و به زبان خودش به این خوبی هست، اما شاید در واقعیت و به یک زبان غیرمادری، چندان خوب نباشه و حتی خودش متوجه هم نشه. مثل همون موردی که خانم شادمهری در مورد "میمون من" تعریف کرده بود. البته در کل به جز پایانش، خیلی دوستش داشتم و توصیه میکنم بخونیدش.
(0/1000)
معصومه ولی پور
1402/6/14
0