یادداشت ایلو
1404/3/2
این دومین نمایشنامه ای هست که خوندم این نمایشنامه، کمدی-سیاسی بود ⟡ شخصیت اصلی ما یک دیوانه با جنون تظاهر! کسی که عاشق نقش بازی کردنه و نمیتونه ازش دست بکشه (یکی از دلایلی دوستش داشتم) و چندین بار هم بخاطر جعل هویت دستیگر شده! اما اینبار آشوب بیشتری بپا میکنه و توی اداره پلیس چندین نقش رو به خوبی اجرا میکنه و با قلم زیبای داریوفو ما از دید طنز شاهد فساد های سیاسی و ظلمِ ستمگر به مظلوم یا بیگناه ها هستیم داریوفو باوجود چپگرا بودنش نشون میداد که « با وجود مخالفتش با راستگرا ها، مخالف چپگرا های افراطی هم هست» دیوانه با اینکه پشت شوخی هاش مفهوم های عمیقی داشت، به سخره گرفتن سیاست و فساد اخلاقی بالادستی ها و اشاره به فاصله طبقاتی و غیره... مارو میخندوند! 「 اما با این وجود خواننده نمیتونه مرز احساسی بین خودش و اون دیوانه بازیگر رو کامل کنار بذاره و باهاش همزاد پنداری کنه. 」 دیوانه یک شخص نیست. حداقل برای من نبود. دیوانه یک نماده... یه الگو.. یه.. حقیقت! 📍 اینکه در سیاست نه عدالتی هست نه حقیقتی و نه هیچ! _ حقیقت رو فقط دیوانگان به ما میگن و سلاح اونها خنده هست! طنز! طنز مطلق! و در آخر.. 🪟 _ دوست ندارم چپگراهای افراطی پیروز شوند و یا راست گراهای افراطی... چکار باید کرد؟ میگذارم بر عهده شما.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.