یادداشت امیررضا

شکار کبک
        قدرت(شخصیت اول داستان) جزو آدم هاییه که نه میتونی دوستشون داشته باشی نه متنفر باشی. گفتنش هم سخته که بگم ازش متنفر نیستم، ولی آره دیگه بگذریم.
داستان با قتل زنی توسط قدرت شروع میشه.
خیلی تلخ و این تلخی همینطور قراره ادامه داشته باشه. قراره تو برف و سرمای کرمان لحظات سختی و بگذرونین. آدم های داستان ما دقیقا مثل هوای اونجا سرد و بی روحن. اما به عنوان خواننده صبور باشین. قضاوت نکنین قدرت رو و ادامه بدین.حداقلش اینه که داستان کودکی اون رو متوجه بشین. بعدش میتونین فحش هاتون و نثارش کنین. آقای زنگی آبادی بسیار زیبا داستان کودکی قدرت رو تا بزرگسالی برامون تصویر میکنه و در کنارش از روز های اکنون قدرت هم خبر داریم.
شکار کبک خیلی جذاب و روان. خیلی خوب حرفشو میزنه و منظورشو به راحتی میرسونه ممنون آقا رضا لذت بردیم.
      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.