یادداشت فاطمه رجائی

باید شروع
        باید شروع می‌کردم گزارش پایانیم رو می‌نوشتم. توی این چند ماه بطور عجیبی داشتم تلاش می‌کردم همه چیز رو با هم جلو ببرم، بلکه راه گریزی از کاریکاتوری شدن داشته باشم. وسط این اضطراب رسیدم به این مجموعه رباعی⁦...•́⁠ ⁠ ⁠‿⁠ ⁠,⁠•̀⁩ 
و منو به آرامش مهمون کرد ...✨
چرا درباره تو؟
ای رفته به خواب، روح آواره تو
غیر از تو کسی نمی‌کند چاره تو
از خنده صبح ساده مگذر، شاید
با او خبر خوشی‌ست درباره تو
.
در باغ گشوده است گیسو، پاییز
گریان و بهانه گیر و کمرو، پاییز
هر سال به جشن رنگ برده‌ست مرا
ممنونم از این دختر هندو، پاییز
🍂❤️
.
تا خیره شدم دمی به سوی دو سه ابر 
جویا شدم از راز مگوی دو سه ابر
با خود گفتم که چیست تعریف بهار
گل کردن گریه در گلوی دو سه ابر 
☁️🌱
ولی امسال حیدو هدایتی می‌تونه بخونه:« بهار، چه اسم قشنگی...» واقعه محال امسال...
.
آن‌گاه که می‌رفت به غم پی بردم 
از عمق وجودم به عدم پی بردم
من از دل خود هیچ نمی‌دانستم
تا برد دلم را به دلم پی بردم
💖
.
تو ماهی و ما محاق خواندیم تو را
دریایی و باتلاق خواندیم تو را
تو معجزه پیمبرانی ای عشق!
شرمنده که اتفاق خواندیم تو را
.
فردای خطر، مرد خطر بسیار است
یاران نشسته را جگر بسیار است
تا هست، میان ما یتیم است «شکست»
«پیروزی» را ولی پدر بسیار است
💚✨
.
اینجا غم قوت غالب زندگی است
دلتنگی رکن واجب زندگی است
این مرگ برای ما که دوریم از تو
تنها یکی از عواقب زندگی است
.
در سینه هزار عیب پنهان داریم
از کعبه‌ی دل روی به شیطان داریم
هیچیم و غم فلان و بهمان داریم 
موریم و گلایه از سلیمان داریم 
.
۱۰ بهمن ۰۳
      
204

28

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.