یادداشت مهرآسا رضایی
1402/4/15
خب! این مجموعه هم تمام شد و من موندم با کلی نقد و سردردگمی نسبت به این سه گانه. مهم ترین دلیل سردرگمیم هم کامنت های مثبت روی این مجموعه ست. حس می کنم کسانی ازش لذت بردند که یا هیچی از تاریخ نمی دونن یا چهارده سالشون بوده و دنبال یه چیز عاشقانه می گشتن نه رمان تاریخی. اما چرا ازش لذت نبردم؟ فارغ از تمام ایراداتی که به نام گذاری شخصیت ها دارم، به نظرم نقش تاریخ در داستان بسیار کمرنگه و تقریبا همه ش تخیل نویسنده ست. خیلی جاها مستقیم از روی خسرو و شیرین برداشته شده (حتی اسم مجموعه) و زبان داستان هم اصلا با زمان داستان هماهنگ نیست. وقتی شخصیتی که هزار و پانصد سال پیش بوده همون فارسی شکسته ی امروزی رو صحبت می کنه، من یکی نمی تونم حس کنم که دارم یک رمان تاریخی قوی می خونم. وقتی یکی از شخصیت ها در ابراز احساساتش جمله ای از شکسپیر رو استفاده می کنه، من حتی نمی تونم حس عاشقانه ای ازش دریافت کنم. مورد بعدی سیر اتفاقات بود. جلد یک در این مورد خوب بود و بزنگاه هایی داشت. جلد دو هم بد نبود اما این جلد؟ واقعا هیچ حرفی برای گفتن نداشت. یعنی یک کتاب عملا تو صفحه ی شصت تموم میشد و بقیه ش کش دادن های الکی بود. حس می کنم نویسنده برای نوشتن این جلد خیلی خودش رو تحت فشار گذاشته. این کتاب می تونست یک دو جلدی خوب باشه اما انگار دوست داشته سه جلدش کنه تا نام همه ی جشن های پاییزه ی مهرگان، آبانگان و آذرگان استفاده بشه. تو این جلد، همه چیز داستان از همون شصت صفحه ی اول مشخص بود. طبق گفته ی نویسنده، من انتظار داشتم در آذرگان واقعیت های تاریخی بیشتری بخونم و با زندگی خسرو انوشیروان آشناتر بشم اما اصلا به این موارد پرداخته نشده بود. داستان دقیقا در اوایل پادشاهی خسرو انوشیروان به پایان می رسه و ما هیچ کدوم از اقدامات این شاه رو نمی بینیم. صرفا روابط عاشقانه ی عادی با یک زن که طبیعتا همه ش تخیل نویسنده ست نه واقعیت تاریخی. مورد بعدی که تو آپدیت ها هم گفتم، اسامی بود. چرا خسرو باید بشه پوریا؟ مگه نام خسرو چه اشکالی داره؟ چرا هرمزد باید ارشیا باشه؟ چرا نام ولیعهد خسرو انوشیروان باید با نامی نسبتا جدید که ریشه ی عربی داره جایگزین بشه؟ آیا نام های واقیشون اونقدر خوب نیست که مخاطب رو جذب کنه؟ این نام ها به داستان عاشقانه نمی خوره؟ قراره فقط برای جذب مخاطب تو تاریخ دست ببریم؟ مشکل چی بوده؟ وقتی اسامی همون سه - چهار شخصیت تاریخی واقعی که در داستان وجود دارند رو هم عوض می کنیم یعنی عملا داریم بخشی از تاریخ و فرهنگ و سبک زندگی ساسانیان رو از دید مخاطب پنهان می کنیم. یعنی مهم نیست که مخاطب بعد از خوندن این کتاب چیزی از تاریخ بدونه. فقط مهمه که کتاب رو بخونه چرا؟ چون این قرار نیست عاشقانه ی تاریخی باشه. قراره یه عاشقانه ی عامه پسند باشه. و آخرین مورد؛ استفاده از یک انجیل غیر معتبر و به هم بافتن آسمون ریسمون برای این که ثابت کنیم زرتشت و مسیح بشارت اومدن پیامبر اسلام رو دادن و شاهبانوی ایران، ندیده شیفته ی توصیف این پیامبر و دینش میشه. حالا این وسط هم ( از جلد یک تا اینجا) بارها میگه که دین ها همه تحریف شدن و ... . واقعا؟ چرا؟ آیا اینقدر مهمه که عقاید خودمون رو در یک رمان تاریخی بچپونیم؟ انقدر تلاش نویسنده برای اثبات حقانیت اسلام در این قسمت داستان واضح بود که حس کردم کلا کتاب رو برای همین هدف نوشته. تو هزار و خرده ای صفحه رمان سرگذشت آب و آتش، انقدر که از تحریف بقیه ی ادیان و حقانیت اسلام حرف زده شد، از اقدامات خسرو انوشیروان حرف نزد. تنها اقدامی که ما از انوشیروان دیدم، کشتن مزدکی ها و برادرش بود. . هدف رمان تاریخی چیه؟ آیا این نیست که به خواننده ی عام اطلاعات اولیه بده و خواننده ی کنجکاو رو برای تحقیق و پژوهش بیشتر مصر کنه؟ خب! در سه گانه ی آب و آتش، هیچ کدوم از این هدف ها برآورده نشد. . در آخر؛ این سه گانه به عنوان یک عاشقانه ی عامه پسند قابل قبوله. اما به عنوان رمان تاریخی، نه قابل قبوله و نه قابل پیشنهاد.
(0/1000)
نظرات
1402/8/12
درباره ی عوام بودن اکثر خوانندگان شک داشتید ؟ لزوما هر کس که کتاب میخونه کتاب خوب نمیخونه و لزوما هر کتابخونی باسواد و عالم نیست!
0
کوثر فیروزآبادی
1402/8/12
0