یادداشت زینب سادات رضازاده

اردکی که آب دوست داشت
        اولین بار کتاب را وقتی شنیدم که بچه‌ها داشتند نمایش آن را اجرا می‌کردند و بسیار شگفت زده شدم از معجزه نمایش کتاب. اردک داستان دوستی ندارد و از آب بدش می آید یک دفعه مهمانی برای او می آید که عاشق آب است، گاهی باید از چیزهایی که دوست نداریم یا داریم به خاطر دوستانمان بگذریم.... من هنوز هم آخرین صحنه نمایش را خوب به یاد دارم ، اردک و قورباغه سفت همدیگر را بغل میکنند و هنوز شگفت زده معجزه کتاب ها هستم ....
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.