یادداشت محمدامین اکبری

        به نام او 

🔹️ خسرو احتشامی هونه‌گانی از غزل‌سرایان به‌نامِ شعر معاصر است. شاعر عاشقانه‌سرایی که از نسل دوم شاعرانِ پس از نیماست و از کسانی‌ست که در شمار نوپردازان در عرصه غزل فارسی قرار می‌گیرد. گزیده‌ای از اشعار ایشان به تازگی توسط انتشارات شهرستان ادب با نام خزان و خاکستر به انتخاب دیگر شاعر مطرح اصفهانی جناب آقای سعید بیابانکی منتشر شده است. دو غزل از این مجموعه هفتاد و پنج غزلی (به همراه یک مثنوی) می‌خوانیم:

🔸️
به لب چشمه سرشب به شتاب آمده بود
کوزه بر دوش ، پی بردن آب آمده بود

خوی وحشی‌نگهانِ دهِ بالا را داشت
آب از دیدن او در تب و تاب آمده بود

در هوا از نفسش عطر گل سنجد ریخت
شادی‌انگیزتر از بوی گلاب آمده بود
 
پیرمردان همه گفتند که همزاد پری‌ست
بس که شاداب ز جوبار شباب آمده بود
‌
کوزه در آب فرورفته و از قهقه‌اش
اشک در چشم بلورین حباب آمده بود

رقص را در گذر باد به ریواس تنش
مخملی بود که از کوچه‌ی خواب آمده بود

عصمتش راه به هر دزدِ نگاهی می‌بست
گرچه سکرآور و سرمست و خراب آمده بود

🔸️
شیرین‌ترین روزِ سالی، رنگین‌ترین صبحِ عیدی
روزی چه روز عزیزی! صبحی چه صبحِ سعیدی

پیراهن شوق شبلی در گردباد سماعی
پاداشن ذوق حلاج در سنگسار امیدی

از پشت دیوار تردید هرگز تو را کس نفهمید
چون طرز صائب غریبی، چون فکر بیدل بعیدی

تاویل باغ تبسّم در هرم جان جُنیدی
تنزیل عطر تکلّم در باور بوسعیدی

تسبیح پیرهراتی تمهید عین‌القضاتی
در مهر اول کلامی در عشق اول شهیدی

تفسیر طوفانی من، تنزیه قرآنی من
با طرح ویرانیِ من در من چه‌ها آفریدی

در صولت صوفیانه می‌بینمت عاشقانه
روحی چه روح بلندی شعری چه شعر سپیدی

یک حرف اما شگفتی یک شطح اما عظیمی
در مجلسی شمس تبریز، در محفلی بایزیدی

در کوچه روشنایی بارِ سفر می‌گشایی
قصر قمر را دریچه قفل سحر را کلیدی
      

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.