یادداشت زینب محمدقلی‌زاد

قانون عشق و قانون خشونت
        هیچگاه تولستوی را تا به این حد جدی ، صاحب نظر در عرفان عملی مسیحیت و صریح ندیده بودم.
تولستوی در این کتاب پرنکته که از نظر خودش چون در دو قدمی مرگ است و نمیتواند ساکت بماند به رشته ی تحریر آورده است در وهله ی اول جامعه ی مسیحیت ،انقلابی ها و در کل مردم هم عصر و هم کیش و هم وطن خویش را مخاطب قرار می دهد اما قابلیت انطباق با ادیان و ادوار دیگر را نیز دارد. .
او از عشق سخن میگوید اما نه به عنوان یک حس خوشایند به یک نفر خاص بلکه از عشق اصیل الهی که بی قید است و به همه ی انسان ها به واسطه ی روح الهی که در آنها هست هدیه داده میشود و با این نظر بار دیگر اثبات می کند که پر بیراه نگفته اند او را پیامبری در میان نویسندگان نامیده اند
او از عمق فلاکت و بی فکری زندگی جامعه ی مسیحیت میگوید که کلیسای تحریف شده مسبب آن است چرا که معنایی از زندگی را برای آنها به ارمغان آورده که بسیار با عادت هایشان(زندگی انسان عادی) در تعارض بوده تا جایی که مردمان دنیای مسیحیت خود را از اعتقاد به تعالیم تحریف شده ی مسیحیت رها ساخته و به جایی رسیدند که هیچ درک یا نگرشی درباره ی معنی زندگی ندارند.
او نظرات عدیده ای را در موضوعات مختلف بیان میکند که مجال بهتری برای گفت وگو میطلبد
اما عجالتا آنکه او خشونت را به هر طریقی تقبیح میکند و معتقد است که اصلا تفکر سازمان دادن گروهی از مردم وقتی رشد فردی ودرونی در افراد شکل نگرفته است کاری اشتباه و قبیح است چه رسد به آنکه از طریق اعمال خشونت باشد (حتی خشونت قانونی) فی المثل پادشاهی را در نظر بگیرید که به هیچ جایگاهی از معرفت نفس نرسیده و میخواهد مردم سرزمینی را نجات دهد از نظر او این امر محال است و همان بهتر حکومتی نباشد و صواب آن است که تمرکز را در رشد فردی افراد گذاشت تا اعمال قانون و خشونت و امثالهم ...(کمال گرایی بالای او را اثبات میکند قطعا چنین شرایطی جز در زمان ظهور منجی محقق نخواهد شد و تغییر در تک تک افراد جامعه را میطلبد)
تولستوی هرگونه جنگ را نیز تقبیح میکند البته ناگفته نماند که او در ادامه مینویسد اگر مسیر خدا را یافتی از هیچ چیزی مضایقه نکن این هم برا آنکه سخنان او را تا حد بیانات ضد جنگ تنزل درجه ندهید حال سوال این است آن گروهی از جوامع بین الملل که به جنگ مفهومی حقوقی اعطا کرده اند چه کسانی هستند.
در کل جان کلام آنکه تغییرات اصلی بشر در درجه ی اول در قلمرو غیرقابل رویت آگاهی دینی رخ می دهد .
سخن بسیار است و شرایط بیان محدود اما بخوانید و بیندیشید فقط سعی کنید دچار التقاط در اندیشه نشوید .
قطعا برای بار دوم یا حتی سوم هم آن را خواهم خواند.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.