یادداشت امیررضا سعیدینجات
1403/3/9
بسم الله چه کسی میداند؟ شاید پیش از ما انسانهایی زندگی میکردهاند، که تکنولوژی و علم ما، ذرهای در مقابل تمدن و علم و تکنولوژی ساخته شده توسط آنها بوده است... داستان کتاب درباره پدربزرگی است که از بیماری وحشتناک و همه گیری به نام طاعون سرخ جان به در برده است. او حالا برای نوههای خود از سالهای بسیار قدیم سخن میگوید. آنچه رخ داده مربوط به سال ۲۰۱۳ بوده است و او اکنون در سال ۲۰۷۳ تمام آنچه بر بشریت گذشته را تعریف میکند. او درباره چیزهایی صحبت میکند که آنها هیچ درکی از آن ندارند. از تکنولوژی و علم میگوید که توسط طاعون زدهها و سیاه مستها تمام مظاهرش به آتش کشیده شد. گویی در روزگار نوهها، هیچ علمی وجود ندارد و انسانها به زندگی بدوی روی آوردهاند. داستان جک لندن آن چیزی را روایت میکند که، بعدها در کتاب کوری خواندهایم. یا مشابه آن چیزی است که سالهای اخیر در سریال see دیدهایم. و بلکه بالاتر آن، چیزی است که در دوران کرونا با آن زندگی کردهایم. ایده کتاب در زمان خود به شدت بکر و جذاب بوده است. البته امروز هم داستان آن برایمان جذابیت دارد. تنها نکتهای که درباره کتاب وجود دارد این است که، نوع پرداخت کتاب بسیار ساده و پیش پا افتاده است. کاش جک لندن گرههای بیشتری در داستان خود ایجاد میکرد، تا مخاطب به شکل ویژه تری با این داستان ارتباط برقرار کند. به کتاب ۴ ستاره و نیم میدهم، بیشتر به خاطر نوع نگاه و جنس داستانی که تعریف میکند. خلاقیت کتاب برای آن روزها که جک لندن آن را نوشته است حقیقتاً خارقالعاده است.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.