یادداشت Farideh
3 روز پیش
قبل از اینکه بخش های تامل برانگیز کتاب رو بیارم، بخش هایی از حرف های نویسنده حدود صد و پنجاه سال پیش، پیرامون کتاب رو بخونیم: "این داستان قدیمی به جوانان بسیار کمک میکند تا برای پرسش هایی که از قرن بیستم مطرح می سازند، پاسخی بیابند." "من مدت هاست شاهد این پدیده ام: جوانانی پیدا می شوند که مستعد آنند تا واقعیت را به صورت آرمان در آورند، اینان در برابر کوچکترین ضعف بشری جار و جنجال راه می اندازند و یاوه سرایی می کنند و از دیگران می خواهند رفتاری آرمانی داشته باشند، اما وقتی خود بزرگ می شوند و می بینند که اقران ایشان، که چندان انسان آرمانی نبوده اند، در مسیر عادی زندگی از ایشان بسیار پیش افتاده اند، ناگهان به خود می آیند و در پی رسیدن به آنها می افتند. باید به هر قیمتی شده به آنها برسند!! و همین ایده آلیست های نازنین به صورت افرادی بسیار عملگرا در می آیند و برای رسیدن به اهداف دیرینه شان از هیچ کاری فروگذار نیستند و خودشان از کسانی که آنها را به تمام معاصی کبیره متهم میکردند، پلیدتر می شوند." قسمتی از کتاب: "عموی من نه دیو است و نه فرشته، بلکه آدمی است مثل آدم های دیگر، اما کاملا مثل من و تو نیست. فکر و احساس او درباره مسائل زمینی است و معتقد است چون ما در زمین سکنی داریم، نباید به آسمان، که تاکنون کسی هم ما را به آنجا دعوت نکرده، پرواز کنیم، بلکه باید خودمان را با مسائل انسانی که برای آن ما را فرا میخوانند، مشغول کنیم. بنابراین تمام مسائل زمینی و خود زندگی را همینطور که هستند ، نه آنطور که ما دوست داریم باشند، قبول میکند. به وجود خوبی و بدی، زیبایی و زشتی اعتقاد دارد، اما فکر نمی کند که آنها از ملکوت بر کثافت فرو افتاده اند، بلکه تصور میکند آنها همزمان با افراد بشر بوجود آمده اند و برای افراد بشر هستند، و باید آنها را این چنین دریافت و اینکه ما باید امور را با دقت و در پرتو راستین خودشان بررسی کنیم و نه اینکه خدا می داند به کجا پرواز کنیم. او امکان دلبستگی میان افراد شریف را که در اثر تماسهای مکرر و عادت ممکن است به صورت دوستی درآید، می پذیرد. اما در عین حال می داند که در زمان جدایی نیروی عادت از میان می رود و افراد یکدیگر را فراموش می کنند و این اصلا جنایت نیست. می گوید زندگی تنها از عشق تشکیل نشده است، بلکه عشق مثل هر چیز دیگری زمانی دارد و ابلهانه است که سال های سال را در رویای چیزی نباشیم مگر عشق. آنان که در جست و جوی عشق اند و برای لحظه ای هم نمی توانند از آن صرف نظر نمایند با قلب خود زندگی می کنند و بدتر از همه اینکه این کار به بهای رها کردن عقل انجام می پذیرد." همونطور که از نوشته برمیاد از اون کتاباست که باید گفت کاش قبل از 25 سالگی میخواندم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.