یادداشت فاطمه درزی رامندی
1402/7/6
گرمای کربلا صورتش را سوزانده بود و خستگی و درد، کمرش را خم کرده بود،...روضه خوان محله مان می گفت:«زینب ستم کش» و من در ذهنم پیرزنی خمیده و فرتوت را مجسم می کردم که تنها گریه کردن و صورت خراشیدن می داند! زنی که در اوج سختی مدام غش می کند و از حال می رود... زنی که در نهایت چیزی به جز یک زن اسیر نیست! مواجهه با زینب سلام الله علیها، اگر با این تصورات هم آغاز شده باشد، ارزش ادامه دادن ندارد... برای فهم «زن»، باید زینب واقعی را لای کتاب ها و متن های مختلف پیدا کرد. این کتاب، یکی از همان کتاب هاست!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.