یادداشت علیرضا خشنود

                بنام حق

تا‌کنون کتابی را در مورد امام خمینی(ره) بزرگ مرد انقلاب تاریخ ایران و حتی جهان، را نخوانده بودم. «سه‌دیدار با مردی که از فراسوی باور ما می‌آمد» در دو جلد به قلم مرحوم #نادر_ابراهیمی نویسنده محبوب‌م نوشته شده که از دوستان شنیدم که جلد سومی هم داشته ولی می‌گویند گم شده است و نقلی هم هست که می‌گویند نویسنده دچار بیماری شده و فرصتی برای نوشتن کتاب سوم نمیابد. هر چه هست خود نویسنده در آخر کتاب جلد دوم کتاب سوم را حرکت به اوج معرفی کرده است ولی کلهم جلد سوم وجود خارجی ندارد.

کتاب «بر اساس داستان زندگی امام روح‌الله خمینی(ره) عارف، فیلسوف، سیاستمدار رهبر فقید انقلاب اسلامی ایران» نوشته شده این توصیفات را خود نویسنده در وصف امام(ره) نوشته است. نادر می‌گوید برای نوشتن این رمان سراغ منابع کتابخانه‌ای بسیاری رفته و مصاحبه‌های زیادی با یاران امام در دوران مبارزه و گفت‌وگوهایی که با اعضای خانواده و نزدیکان ایشان داشته است. خودش در مصاحبه‌ای اذعان کرده که برای نوشتن این کتاب فقط ۱۳۰ جلد کتاب مطالعه کرده و همسر او نیز در جای دیگری گفته برای نوشتن‌ این کتاب ۱۷ سال زمان صرف کرده و از همان سال‌های ابتدایی انقلاب، هر چیزی که درباره‌ی زندگی امام در مطبوعات منتشر می‌شد را آرشیو می‌کرد.

تقارن مطالعه این کتاب با اغتشاشات این روزها که مغتششین آن را انقلاب نام‌گذاری کرده‌اند بسی برایم جذاب بود. شاید مطالعه این کتاب بتواند ما را به درک انقلاب به معنای کلمه برساند که سال‌ها پیش نوشته شده است.

درست‌ش آن بود که بعد از مطالعه جلد اول یادداشتی می‌نوشتم ولی موفق نشدم. 
جلد اول را مهندس مصطفی بینا یکی از مشتریان مغازه که کتاب روی میز کارم در فروشگاه گذاشته بودم و مشغول فاکتور نوشتن برای‌ش بودم نگاهی به کتاب انداختن در آن فرصت همان، و پیشنهادم برای امانت گرفتن و استقبال کردن و امانت گرفتن هم همان، باعث شده نتوانم قسمت‌هایی از کتاب در جلد اول را در این یادداشت بیاورم.

استقبال مهندس که نفر اول شورای شهر لار در انتخابات گذشته شده بود و با وجود مشغله فراوان همچنان رغبت به مطالعه دارند برای‌م الهام‌بخش بود. ما اگر مسئولین اهل مطالعه داشته باشیم مطمعناً جامعه‌ی روبه‌ رشدتری خواهیم داشت.

بخش‌هایی از جلد دوم کتاب:

- همه‌چیز، با انکار خدا، ویرانِ ویران شده است، و این ویرانی، فقط به دستِ انسانِ انکار کننده پدید آمده است؛ چرا که اگر انسان، با خلوص، خدا را باور می‌کرد و به راهِ او می‌رفت و به آنچه او از انسان خواسته تَن می‌سپرد، جهانِ ما، هیچ چیز از بهشت خدا کم نداشت. عدالت بود و مهر، رفاهِ روح بود و شادمانیِ بی‌کران، تنِ سلامت و قلبِ سرشار، تقوا بود و دانایی، و هیچ یتیمی، سر خسته و شکم خالی بر خاک نمی‌نهاد و هیچ ترازویی، کج نمی‌ایستاد.
- برای من، در میانه‌ی میدان بودن معتبر است نه قطعاً، در هر برخورد، فاتح از میدان بیرون رفتن…
- هیچ تجربه‌ی ارزانی، تجربه معتبری نیست.
- انسان، هر قدر بزرگ‌تر، دشمنانش بیشتر؛ و دشمن، در صفِ دوستان، قصدی جُز تفرقه ندارد.
- آزادی باید مایه‌ی خوشبختی آدم‌ها باشد نه اسباب بدبختی آن‌ها. پس آنچه بدبخت می‌کند، یقین بدان که، آزادی نیست، چیزی است شبیه آزادی.
- حمله را زمانی باید آغاز کرد که پشت انسان به کوه ایمان باشد. بی‌هوا به میدان پریدن، غوغا کردن، جنجالِ بی پشتوانه به راه انداختن، با قدرت اندک به جنگ با زور فراوان رفتن، فقط خوبان روزگار را حیف می‌کند.
- ادای ایستادگی را در آوردن، غیر از ایستادگی کردن است.
- هر اظهارنظری، لاجرم، قرین مسئولیتی‌ست؛ حتی اگر این نظر را انسان در خلوت و تنهایی خویش اظهار کند، حتی اگر در دل بگوید و بر لب نیاورد.
- اَمربَرِ ظالم شدن، مشارکتِ در ظلم است.
- روح در تنهایی است که اوج می‌گیرد.
- هر چیز زیبایی، لزوماً پاک نیست.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.