یادداشت پرنیان صادقی

        داستان درباره یک زن ، بچه، گربه و چند مهمان خوانده و ناخوانده است که بنا به دلایلی نامشخص، درزمانی نامشخص به یک کلبه جنگلی آمده‌اند .منتظر تغییر شرایط و بازگشت به جای خاص و یا اتفاق خاصی نیستند .آنها حتی اسم هم ندارند، تنها هدفی که دارند تلاش برای زنده ماندن و بقاست.

تمام وقایع و اتفاقات داستان،حتی نگاهِ به طبیعت ،با توصیفاتی بسیار زیبا روایت می‌شود. تنهایی، احساسات و نیازهای بشر، وابستگی تمام موجودات زنده به یکدیگر برای زیستن ، چرخه‌ی ریتمینگ طبیعت، همه و همه با جملاتی عالی و مفهومی نشان داده می‌شود که بر گیرایی و جذابیت کتاب می‌افزاید.  

انتخاب هوشمندانه‌ی نویسنده استفاده از ۳ کاراکتر خاص در داستان است:
۱_شخصیت زن که در فرهنگهای مختلف به دلیل عواطف و لطافتی که در رفتار دارد به عنوان موجودی ضعیف و آسیب پذیرتر تلقی میشود.اما او به زیبایی نشان داد جاییکه هدف تلاش برای زنده ماندن باشد چنین موجود لطیفی نیز میتواند شکار کند ،با متجاوز در افتد و حتی مقاوم‌تر از شخصیتهای مرد داستان باشد.

۲_استفاده از کودکی غیر طبیعی که به طور کامل رشد نیافته و قادر نیست به تنهایی زندگی کند . اینجا نیز مجدد از موجودی وابسته به اسم "بچه" استفاده میکند تا نشان دهد او نیز در شرایط اضطراری، برای زنده ماندن، تلاش خود را میکند و راههای خاص خود را دارد.

۳_گربه برایم جای سوال بود! حتی استفاده از گیاهانی با پسوند "گربه ای". با بررسی کوتاهی که انجام دادم گربه حیوانی‌ست صبور،متعادل و مراقب که هر حرکت خود را می‌سنجد و به دلیل توانایی آنها در شکار  طعمه، ماهیتی مستقل و مرموز دارند.
اینهم انتخاب هوشمندانه‌ی دیگری که به عمد انتخاب شده بود تا به کمک عناصر طبیعی، حیوانات و خصوصیات انسانی نشان دهد میل به بقا و زیستن درتمام موجودات نهفته است و در زمان اضطرار، با ویژگیهای خاص خود ظهور میکنند و حتی با دیگر موجودات، همراه و هم‌خانه می‌شوند و برای زنده ماندن با یکدیگر رقابت می‌کنند.

فضاسازی داستان عالیست. پر از نمادها و تشبیهاتی ست که باید کشف کرد.مثل آن کلبه که حتی برای خواننده نیز نماد حریمی امن است و یا توده‌ی سیاه زنبورها که یک برداشت آن میتواند نماد اتفاقات پیش بینی نشده در زمین و زمان باشد. 
طرز صحبت کردن زن با بچه ، پیش فرضهایی که از احساسات و اتفاقات گذشته برای بچه‌ می‌ساخت عمیق و هنرمندانه بود.همین طور ارتباطِ بی‌کلامی که بچه داشت. 
اما نکته‌‌‌ی جالب توجه برای من زمانی بود که درباره نویسنده سرچ کردم و متوجه شدم مرد است! و این‌چنین عالی عمل کرده در بروز احساسات  از دریچه‌ی نگاه یک زن به زندگی و اتفاقاتش.

به نظرم"دود" کتابی ست که باید خوانده شود تا بُعدی دیگر و متفاوت در داستان نویسی را با آن چشید و یادآور شود جایی که قلم توانا باشد نیاز به خط داستانی پیچیده ای نیست...

      
503

34

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.